کد خبر: ۱۲۵۳۹۳
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۱
وصیت‌نامه شهید محجوب، نه تنها بیانگر دلاوری‌های او در میدان جنگ است، بلکه تأکیدی بر اهمیت آداب و اخلاق در زندگی اجتماعی نیز می‌باشد.
پیام شهید| درس‌های انسانیت از دل جنگ

به گزارش آرانیوز از رشت، در روزهای سخت جنگ تحمیلی، جوانانی از دیار ایران به میدان آمدند تا از ارزش‌ها و آرمان‌های اسلامی خود دفاع کنند، در دوران دفاع مقدس، شهدا نه تنها با دلاوری‌های خود در میدان جنگ، بلکه با توجه به آداب و اخلاق اسلامی، الگویی برای نسل‌های آینده شدند. 

آن‌ها با ایمان راسخ و نیت خالص، همواره بر اهمیت رفتار نیک و رعایت اصول اخلاقی تأکید می‌کردند،  شهیدان در وصیت‌نامه‌های خود، به جوانان توصیه می‌کردند که در زندگی خود به اصول انسانی و اخلاقی پایبند باشند و از گمراهی دوری کنند. 

این توجه به آداب و اخلاق، نشان از تربیت اسلامی و انسانی آن‌ها داشت که در شرایط سخت جنگ نیز به یادآوری آن اهتمام می‌ورزیدند. 

شهید «محمدرضا محجوب» در تاریخ بیست و هشتم بهمن 1344 در شهر رشت دیده به جهان گشود. او با دلاوری‌های فراوان در جبهه‌های نبرد، سرانجام در تاریخ بیست و چهارم فروردین 1363 به فیض شهادت نائل آمد و مزار مطهرش در گلزار شهدای تازه آباد رشت است.

نام پدرش حسن و مادرش نجمه خانی بود. پدرش دستفروش بود. این شهید بزرگوار تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. وی تعمیرکار خودرو بود و به‌عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.

در وصیت‌نامه‌اش، محمدرضا به نکات مهمی اشاره کرده که نشان‌دهنده عمق تفکر و احساس مسئولیت او نسبت به جامعه و خانواده‌اش است. 

او در بخشی از وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: 

شهید محجوب، که در وصیت‌نامه‌اش عمق عشق و ارادت خود به اسلام و وطن را به تصویر کشیده، در کلامش چنین می‌گوید: «خدا را شاهد می‌گیرم که در دلم فقط برای اسلام می‌تپد. شاید من با گذاشتن جان خود در راه این دین عزیز توانسته‌ام فقط قطره‌ای از دریا دین خود را به اسلام ادا کنم.» 

او با دلی پر از عشق و ایمان، از خداوند می‌خواهد که جوانان گمراه را به راه راست هدایت کند و در ادامه، خود را به عنوان «گدای پر روی» درگاه خدا معرفی می‌کند و از او مقام شهید را درخواست می‌کند: «خدایا، من گدای پر روی بر درگاهت هستم و مقام شهید را از تو می‌خواهم.» 

 

این جوان در وصیت‌نامه‌اش از مادرش می‌خواهد که شیرش را حلال کند و از برادران و خواهرانش تقاضا می‌کند که هر بدی از او دیده‌اند، او را عفو کنند. او همچنین به یاد افرادی که به آن‌ها سفارش حجاب کرده، می‌نویسد که اجازه ورود به خانه یا مجلس هفتم را تا قبل از چهلمین روز شهادتش ندهند و از مادرش می‌خواهد که آن‌ها را بشناسد. 

این شهید در ادامه، از خداوند می‌خواهد که گناهان آگاهانه را از روی زمین بردارد و ابراز می‌دارد که دوست ندارد به خاطر خانواده‌اش، که خانواده‌ای شهید داده‌اند، کسی برایشان دلسوزی کند. او از خانواده‌اش می‌خواهد که هیچ‌گاه انتظار نداشته باشند از دیگران برترند. 

در انتهای وصیت‌نامه، او از خانواده‌اش درخواست می‌کند که بعد از شهادتش، عروسی یا جشنی را عقب نیندازند و برادری که به او نزدیک است، از او می‌خواهد که وقتی به آن دنیا هجرت کرد، نگوید که چرا سند شهادت را با خود نیاورده است. او در نهایت از خانواده‌اش می‌خواهد که لباسش را با او دفن کنند و از اینکه وقتشان را گرفته، عذرخواهی می‌کند. 

این وصیت‌نامه، گواهی است بر عشق و فداکاری جوانانی که در دوران دفاع مقدس، با ایمان و اراده‌ای قوی، برای حفظ ارزش‌ها و آرمان‌های خود جانفشانی کردند. 

 
نظرشما
پربازدیدها
آخرین اخبار