تا انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ آمریکا که پنجم نوامبر (۱۵ آبان) برگزار خواهد شد، قریب به دو هفته دیگر زمان باقی است؛ رخداد مهمی که بررسی نظام سیاسی آن را ضروری میسازد.
ساختار سیاسی و تصمیمگیری در ایالات متحده آمریکا بر پایه یک جمهوری فدرال و دموکراسی نمایندگی است که در آن قدرت میان سطوح مختلف دولت تقسیم شدهاست. این سیستم بر اساس قانون اساسی ایالات متحده در سال ۱۷۸۷ ایجاد شد. ساختار سیاسی آمریکا به گونهای طراحی شده که قدرت میان سطوح مختلف دولت و نهادها تقسیم شده و به توازن میان قدرتها کمک کند.
این ساختار از سه شاخه اصلی تشکیل شده که عبارتند از قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه. همچنین، سیستم فدرالیسم و نقش دولتهای ایالتی نیز از ویژگیهای اساسی این ساختار است.
لازم به ذکر است که قانون اساسی آمریکا، اسناد پایهای برای ساختار سیاسی این کشور است. این قانون در سال ۱۷۸۷ تصویب شد و به همراه اصلاحات بعدی آنکه شامل «لایحه حقوق» (Bill of Rights) و سایر اصلاحات مهم است، پایهای قانونی برای تمام اقدامهای دولتی فراهم میکند. قانون اساسی بهطور کلی قدرت را میان دولت فدرال و دولتهای ایالتی تقسیم میکند.
۱. قوه مجریه: ریاستجمهوری و کابینه
قوه مجریه در آمریکا شامل رئیسجمهور، معاون وی و کابینه است. رئیسجمهور به عنوان بالاترین مقام اجرایی، مسئول اجرای قوانین فدرال، رهبری سیاستهای داخلی و خارجی و نیز فرماندهی کل نیروهای مسلح است. انتخاب رئیسجمهور از طریق یک سیستم خاص به نام «مجمع انتخاباتی» (Electoral College) انجام میشود. رئیسجمهور هر چهار سال یکبار انتخاب میشود و تنها میتواند برای دو دوره متوالی در این سمت خدمت کند.
کابینه شامل وزیرانی است که رئیسجمهور آنها را برای هدایت وزارتخانههای مختلف فدرال منصوب میکند. این وزرا وظیفه دارند سیاستهای رئیسجمهور را در زمینههای مختلف مانند امور خارجه، دفاع، خزانهداری و آموزش اجرا کنند.
رئیسجمهور در آمریکا دارای قدرت و مسئولیتهای گستردهای است که شامل موارد زیر میشود:
-اجرای قوانین فدرال: رئیسجمهور از طریق دستگاههای اجرایی مختلف مسئول اجرای قوانین مصوب کنگره است.
-وتو قوانین: رئیسجمهور میتواند لوایحی را که از سوی کنگره تصویب شدهاند وتو کند. در صورتی که رئیسجمهور آنها را وتو کند، کنگره میتواند با دو سوم آرا آن وتو را لغو کند.
-روابط بینالملل: رئیسجمهور به عنوان نماینده کشور در عرصه بینالمللی عمل میکند و میتواند معاهدههای بینالمللی را مذاکره و امضا کند که البته این معاهدههای بینالمللی باید به تصویب سنا برسد.
۲. قوه مقننه: کنگره شامل سنا و مجلس نمایندگان
کنگره آمریکا دو مجلس دارد که عبارتند از مجلسهای نمایندگان و سنا. هر کدام از این دو مجلس وظایف خاصی دارند و نقش مهمی در تصویب قوانین، بودجهبندی و نظارت بر عملکرد قوه مجریه ایفا میکنند.
الف. مجلس نمایندگان
مجلس نمایندگان از ۴۳۵ عضو تشکیل شده است که هر دو سال یکبار از حوزههای انتخابیه مختلف انتخاب میشوند. تعداد نمایندگان هر ایالت بر اساس جمعیت آن ایالت تعیین میشود. وظایف اصلی مجلس نمایندگان شامل تصویب قوانین و شروع فرآیند بودجه است. همچنین، این مجلس قدرت استیضاح رئیسجمهور و دیگر مقامهای عالیرتبه را دارد.
ب. مجلس سنا
سنا از ۱۰۰ سناتور تشکیل شدهاست که بدون توجه به جمعیت ایالتها هر ایالت دو سناتور دارد. سناتورها به مدت ۶ سال انتخاب میشوند و هر دو سال یک سوم کرسیهای سنا به انتخابات گذاشته میشود. سنا وظیفه تأیید انتصابهای رئیسجمهور و تصویب معاهدههای بینالمللی را بر عهده دارد. همچنین، در صورت استیضاح رئیسجمهور توسط مجلس نمایندگان، سنا وظیفه برگزاری محاکمه را بر عهدهدار است.
۳. قوه قضائیه: دیوان عالی و دادگاههای فدرال
قوه قضائیه در آمریکا وظیفه دارد تا تفسیر قوانین و تضمین انطباق آنها با قانون اساسی را انجام دهد. بالاترین مرجع قضائی در این کشور، دیوان عالی است که ۹ قاضی دارد. این قضات توسط رئیسجمهور منصوب و از سوی سنا تأیید میشوند. دیوان عالی وظیفه بررسی نهایی اختلافهای حقوقی و تفسیر قانون اساسی را بر عهده دارد.
سیستم قضائی آمریکا به گونهای طراحی شده که دادگاههای فدرال و ایالتی به صورت موازی عمل کنند. دادگاههای فدرال به مسائلی مانند نقض قوانین فدرال، اختلافها میان ایالتها و دعاوی مربوط به قانون اساسی رسیدگی میکنند.
از ساختار فدرالیستی تا سیستم دو حزبی
یکی از ویژگیهای برجسته ساختار سیاسی آمریکا، سیستم فدرالیسم است. سیستم مذکور به این معناست که قدرت سیاسی میان دولت فدرال و دولتهای ایالتی تقسیم شدهاست. دولت فدرال مسئولیت مسائل ملی و بینالمللی مانند دفاع ملی، سیاست خارجی و تنظیم تجارت میان ایالتها را بر عهده دارد. در مقابل، دولتهای ایالتی مسئولیت موضوعهایی مانند آموزش، بهداشت عمومی، پلیس و امور محلی را عهدهدارند.
در ارتباط با نقش احزاب سیاسی در این کشور باید گفت که سیستم سیاسی آمریکا عمدتاً تحت تسلط دو حزب بزرگ یعنی حزبهای دموکرات و جمهوریخواه است. این دو حزب نقش کلیدی در سیاستهای کشور دارند و نامزدهای خود را برای پستهای سیاسی از جمله ریاستجمهوری معرفی میکنند. بنیانگذاران و نهادهای تصمیمگیر در آمریکا بر این باور بودند که رقابت میان این دو حزب منجر به شکلگیری تعادلی در تصمیمگیریهای سیاسی خواهد شد.
مهمترین نقاط ضعف نظام سیاسی آمریکا
نظام سیاسی آمریکا به رغم برخی نقاط مثبت اما نقاط ضعف جدی دارد که برخی از آنها به دلیل پیچیدگی ساختار سیاسی، نقش پول در سیاست و اختلافهای شدید حزبی شکل گرفتهاند. در ادامه، به برخی از مهمترین نقاط ضعف این نظام اشاره میکنیم؛
۱. قطببندی حزبی و شدیداً سیاسیسازی
یکی از مهمترین نقاط ضعف سیستم سیاسی ایالات متحده، قطببندی شدید حزبی است. دو حزب اصلی یعنی حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه، چنان به مخالفتهای ایدئولوژیک و سیاسی با یکدیگر پرداختهاند که توافقنامهها و همکاریهای دوحزبی به شدت کاهش یافتهاست. این امر منجر به بنبستهای سیاسی میشود، به طوری که تصویب قوانین حیاتی یا پیشبرد سیاستهای مهم در موارد بسیاری به تأخیر میافتد یا کاملاً متوقف میشود. اختلافهای حزبی میتواند در مسائل مهمی مانند بودجه دولت، سیاستهای اقتصادی، اصلاحات بهداشتی و مهاجرتی تأثیر منفی بگذارد.
۲. سیستم «مجمع انتخاباتی»
مجمع انتخاباتی (Electoral College) یکی از مهمترین عناصر ساختاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست که اغلب مورد انتقاد قرار میگیرد. در این سیستم، رئیسجمهور مستقیماً با آرای عمومی انتخاب نمیشود، بلکه توسط یک نهاد انتخاباتی متشکل از نمایندگان ایالتها (به نسبت تعداد نمایندگان کنگره آن ایالت) برگزیده میشود. این سیستم میتواند منجر به این شود که فردی با کسب اکثریت آرای مردمی، همچنان نتواند رئیسجمهور شود. به عنوان مثال، در انتخاباتهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶، برندهی آرای مردمی نتوانست به ریاستجمهوری برسد که این مساله مشروعیت سیاسی و اعتماد به سیستم انتخابات را زیر سؤال میبرد.
۳. نقش پول در سیاست
تأثیر پول در سیاست آمریکا یکی از بزرگترین نقاط ضعف این نظام است. هزینههای انتخاباتی بسیار بالا و وابستگی شدید سیاستمداران به کمکهای مالی به ویژه از سوی گروههای لابی و شرکتهای بزرگ، میتواند تأثیر منفی بر شفافیت و دموکراتیک بودن سیستم داشته باشد.
۴. سیستم «فیلیباستر»
فیلیباستر (Filibuster) یک تاکتیک قانونی است که در سنا استفاده میشود تا فرآیند تصویب قوانین را به تعویق بیاندازد یا مسدود کند. این سیستم به سناتورها اجازه میدهد با استفاده از طولانی کردن بحث یا جلوگیری از رأیگیری، تصویب قوانین را متوقف کنند. برای غلبه بر فیلیباستر، باید ۶۰ سناتور از ۱۰۰ سناتور به آن رأی دهند (در حالت عادی برای تصویب قوانین به اکثریت ۵۱ رأی نیاز است). این موضوع باعث شده که حتی اقلیت کوچکی از سناتورها بتوانند تصویب بسیاری از قوانین مهم را متوقف کنند؛ امری که کارایی قوه مقننه را کاهش میدهد و تصویب قوانین کلیدی را دشوار میکند.
۵. عدم محدودیت دوره برای کنگره و افزایش فساد
در حالی که رئیسجمهور آمریکا فقط میتواند دو دوره چهار ساله در قدرت باشد، برای اعضای کنگره (نمایندگان و سناتورها) هیچ محدودیت زمانی وجود ندارد. این وضعیت باعث میشود که برخی از سیاستمداران دههها در قدرت باقی بمانند و به سیاستمداران حرفهای تبدیل شوند. نبود محدودیت دوره در کنگره میتواند باعث تقویت فساد و عدم پاسخگویی شود، چرا که سیاستمداران طولانیمدت ممکن است بیشتر به حفظ جایگاه خود توجه کنند تا خدمت به منافع عمومی.
۶. تمرکز بیش از حد بر انتخابات میاندورهای
هر دو سال یکبار انتخابات برای مجلس نمایندگان و یک سوم کرسیهای سنا برگزار میشود که این انتخابات میاندورهای به سیاستمداران فشار میآورد تا به جای تمرکز بر سیاستهای بلندمدت و مفید برای کشور، بیشتر به پیروزی در انتخابات بعدی فکر کنند. این مساله باعث میشود که سیاستگذاریها به جای حل مسائل بلندمدت و اساسی، بیشتر به نتایج کوتاهمدت و محبوبیت سیاسی در میان مردم توجه داشته باشند.
۷. سیستم قضائی سیاسیشده
انتخاب قضات دیوان عالی توسط رئیسجمهور و تأیید آنها توسط سنا، به خصوص در سالهای اخیر، به شدت سیاسی شده است. هر حزب سعی میکند قضاتی را انتخاب کند که با ایدئولوژی سیاسی آنها همسو باشند. این موضوع باعث شده است که قوه قضائیه که باید به عنوان نهادی مستقل عمل کند، در بسیاری از موارد به نفع یک حزب یا گروه ایدئولوژیک عمل کند. این روند ممکن است بیطرفی دیوان عالی را زیر سوال ببرد و اعتماد عمومی به سیستم قضائی را تضعیف کند.
۸. تأثیر لابیگری بر سیاستگذاری
لابیگری یکی دیگر از ضعفهای مهم در سیستم سیاسی آمریکا است. گروههای لابی و شرکتهای بزرگ توانایی تأثیرگذاری زیادی بر سیاستگذاری دارند. این گروهها با استفاده از کمکهای مالی به سیاستمداران و کمپینهای انتخاباتی، میتوانند تصمیمهای سیاسی را به نفع منافع خود تغییر دهند. در نتیجه، برخی از سیاستهای مهم که باید به نفع مردم و جامعه باشد، به دلیل نفوذ لابیگری ممکن است نادیده گرفته شود یا تغییر یابد.
۹. عدم تطابق بین سرعت تغییرهای جامعه و ساختار سیاسی
نظام سیاسی آمریکا به دلیل ساختار پیچیده و فرایندهای طولانی تصویب قوانین، گاهی از تغییرهای سریع اجتماعی و اقتصادی عقب میماند. بسیاری از قوانین و ساختارها بهروز نیستند و به چالشهای مدرن پاسخ نمیدهند. به عنوان مثال، مسائل مربوط به فناوریهای جدید، تغییرهای اقلیمی و بحرانهای اقتصادی به سرعت نیازمند پاسخگویی سیاسی هستند اما سیستم سیاسی آمریکا در بسیاری از موارد از این تحولات عقب است.
نتیجهگیری
نظام سیاسی آمریکا، با وجود برخی نقاط قوت همچون تلاش برای برقراری موازنه قوا میان قوه مجریه، مقننه و قضائیه و نیز اداره امور به صورت فدرالیسم، با چالشها و نقاط ضعف متعددی روبهرو است. قطببندی شدید حزبی، نقش پول در سیاست، و تأثیر لابیگری از جمله عواملی هستند که میتوانند کارایی این سیستم را کاهش دهند و به اعتماد عمومی به نهادهای به ظاهر دموکراتیک آسیب بزنند. با این حال، بحثهای مداوم درباره اصلاحات سیاسی نشان میدهد که این سیستم همچنان از پتانسیل برای بهبود برخوردار است.