به گزارش آرانیوز اظهارات دیروز علی لاریجانی، مشاور رهبری که اخیراً بهعنوان مامور ویژه ایران و با پیام رهبری به لبنان و سوریه رفته است، ضلع سوم مثلثی است که از آن بهعنوان «مثلث دیپلماتیک ایران» میتوان نام برد. سه ضلع این مثلث، گرچه با هم تعارضی ندارند، اما سه مدل رفتار در سه سطح متمایز را برای خروج ایران از شرایط بحرانی کنونی سیاست خارجی به نمایش میگذارند و البته اگر این سه ضلع با هماهنگی یکدیگر عمل کنند، میتوان تا حدی به خروج از وضعیت فعلی امید داشت؛ وضعیتی که در آن، هر روز شاهد صدور قطعنامه یا اعلام تحریمی جدید از سوی کشورهای اروپایی علیه ایران هستیم و یا اخباری از تهدیدها و برنامهریزیهای نظامی اسرائیل علیه ایران منتشر میشود. چنانکه در جدیدترین مورد، جروزالمپست به نقل از منابع نظامی اسرائیل، از اجماع برای حمله به تاسیسات هستهای ایران خبر داده است.
ضلع اول/ بحثگشایی در سطح عالی: در این شرایط، علی لاریجانی که این روزها شایعه احتمال انتصاب او بهعنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی هم بالا گرفته، صراحتاً طرفهای غربی شامل اروپا و حتی دولت جدید آمریکا را خطاب قرار داده و از امکان انجام مذاکراتی برای حل مسائل فیمابین خارج از چارچوب برجام سخن گفته است.
نکته مهم اینکه، لاریجانی این مطلب را در گفتوگو با سایت رسمی آیتالله خامنهای، رهبری ایران، گفته است تا بهنوعی نشان دهد چنین رویکردی مورد تایید غیررسمی عالیترین مقام نظام سیاسی نیز قرار دارد. با چنین نگاهی میتوان تصور کرد که لاریجانی از موقعیت و مسئولیت موثر اما غیررسمی خود و نیز از امکانات برآمده از انتساب به رهبری سود میبرد تا مواضع و سیاستهایی را در حوزه سیاستخارجی بعضاً بهصراحت اعلام و تبیین کند که ازیکسو، طرح مستقیم آن از سوی مقامرهبری با مصلحت نظام و حتی پیشبرد رویکرد گشایش در سیاست خارجی تناسب چندانی ندارد و از سوی دیگر، طرح آن از سوی دولت و وزارت امورخارجه مسئله را از سطح یک بحثگشایی به یک موضوع رسمی ارتقاء میدهد و درعینحال، حملات تندروها به دولت را شدت میبخشد.
درحالیکه حتی اگر تندروها ملاحظات مربوط به مشاور رهبری و مصاحبه او با سایت رهبری پس از سفری دیپلماتیک با هدف بردن پیام رهبری را رعایت نکنند و به لاریجانی حمله کنند، بازهم مسئله حادی نیست و این حملات صرفاً متوجه یک شخص خواهد بود و نه وزارت خارجه و کلیت دولت. آنهم دولتی که برآمدن و تداوم آن حاصل سیاست و پروژهای کلان بوده که امروز با عنوان «وفاق» از آن یاد میشود و طبیعتاً همانگونه که مبانی تاسیسی آن مبتنی بر وفاق در سطح کلان نظام سیاسی بوده؛ پیشبرد پروژههای کلان آن بهویژه در سیاست خارجی نیز نیازمند تداوم چنین رویکردی است.
با چنین نگاهی، علی لاریجانی جایگاه و نقشی ویژه مییابد؛ چراکه ازیکسو در میان محافظهکاران موثر و کهنهکار بیشترین قرابت مبنایی با پروژههای سیاست داخلی و خارجی دولت پزشکیان دارد و ازسویدیگر، در عرصه بینالمللی چهرهای شناختهشده، دارای وزن و نزدیک به عالیترین سطوح نظام شناخته میشود که میتوان مواضع و پیامهای او را موضع واقعی ایران تلقی کرد.
ضلع دوم/ جنگزدایی در سطح منطقه: اظهارات لاریجانی اما تنها پیام آشتیجویانه ایران به جامعه جهانی در روزهای اخیر نیست. سیدعباس عراقچی، وزیر امورخارجه دولت پزشکیان نیز پس از دیدار اخیر خود با محمدبنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در توئیتی نوشت: «توافق کردیم که گفتوگوی منطقهای یک گزینه نیست، بلکه یک الزام است».
سخنی که عراقچی در ۱۰۰روز اول مسئولیت خود در وزارت خارجه نیز آن را عملیاتی کرده و با سفرهای مکرر به تقریباً تمامی کشورهای عربی و اسلامی منطقه، ازیکسو آمادگی و پالس مثبت ایران را برای تعامل و همکاری با آنان اعلام کرده است و از سوی دیگر، بهشکلی صریح از تبعات حمله احتمالی گسترده اسرائیل به ایران و زیرساختهای هستهای، نفتی و زیربنایی آن سخن گفته است و سران کشورهای منطقه را هشدار داده است که در صورت حمله به ایران، هیچ کشوری در منطقه رنگ آرامش نخواهد دید و نیز در صورت حمله به تاسیسات نفتی ایران، هیچ کشوری در منطقه امکان صدور قطرهای نفت نخواهد یافت. بدینترتیب، عراقچی ضلع دوم مثلث دیپلماتیک ایران در شرایط کنونی را نمایندگی میکند؛ ضلعی که در قیاس با دو ضلع دیگر، موقعیت و جایگاه رسمیتری دارد و طبعاً، در اتخاذ راهبردها و حتی راهکارهای دیپلماتیک با محدودیتهای بیشتری مواجه است و درعینحال، در این مدت توان اصلی خود را مصروف جلوگیری از گسترش ابعاد منازعه با اسرائیل و ارتقای آن از «حملات پینگپنگی» به «جنگ تمامعیار» کرده است که از این زاویه، تاکنون موفق بوده است و میشود نمره مناسبی در کارنامه دوران سهماهه مسئولیت او ثبت کرد.
ضلع سوم/ روزنهگشایی در دیوار سخت: سومین ضلع این مثلث اما ضلعی ناپیداست. همان است که استادان روابط بینالملل همچون ناصر هادیان از آن بهعنوان دیپلماسی خط دو یا دیپلماسی پنهان با آمریکا یاد میکنند و تاکید دارند برای خروج از وضعیت فعلی و بهویژه در مواجهه با دولت جدید آمریکا، اتخاذ این رویکرد ضرورت دارد.
در این مسیر، به نظر میرسد امیرسعید ایروانی، سفیر ایران در نمایندگی سازمان ملل، این روزها به مرد اول تبدیل شده باشد. گرچه وزارت امورخارجه هرگونه دیداری میان ایروانی با ایلان ماسک را تکذیب کرده است، اما خود ایروانی دراینباره نکتهای را بیان نکرده است و به گفته عباس عراقچی، تا آخر هم نمایندگی ایران در سازمان ملل با تکذیب خبر موافق نبوده است.
در ایران هم، برخی تحلیلگران و کارشناسان در ابهام نگاه داشتن موضوع را به نفع پیشبرد سیاست خارجی در شرایط مبهم کنونی مواجهه با دولت جدید ترامپ میدانند.
نکته قابلتاملتر اینکه ماسک شخصاً درباره شایعاتی مبنی بر تماس وی با روسیه به تندی واکنش داد و حتی تهدید کرد که افراد شایعهساز را با بمب اتم خواهد زد! اما با گذشت بیش از یک هفته از انتشار خبر دیدارش با ایروانی، یک جمله درباره آن سخن نگفته است؛ موضوعی که نشان میدهد یا گزارش رسانههای آمریکایی درست بوده است و یا اینکه ماسک و دولت ترامپ از انتشار چنین خبری ناراضی نیستند، حتی اگر بهزعم مقامات ایرانی چنین دیداری در عالم واقع رخ نداده باشد. اما هرچه باشد، اقداماتی نظیر این دیدار، حکم گشودن روزنهای در دیوار سخت رابطه ایران و آمریکا را دارد.
رابطهای که گشایش در آن، در شرایط کنونی ایران دیگر نه یک انتخاب که یک الزام است و در این جهت، دیپلماسی پنهان میتواند نقش پیشران و لوکوموتیو قطار مذاکرات احتمالی آتی برای ورود به فاز دیپلماسی رسمی را بازی کند.
روندی که قبل از برجام در مذاکرات عمان وجود داشت و حتی در دولت رئیسی بهرغم همه شعارهای رادیکالی که در سیاست خارجی داده میشد، در سال اول برای احیای برجام و در دو سال بعد برای جلوگیری از تشدید تنش میان ایران و غرب در پیش گرفته شد.
با این سوابق، پیگیری دیپلماسی پنهان در شرایط کنونی و از سوی دولت پزشکیان نیز نهفقط امری هنجارشکنانه در روال سیاست خارجی کشور نیست؛ بلکه رویکردی ضروری برای روزنهگشایی در دیوار سخت مواجهه با آمریکای ترامپ است. همان مواجههای که پزشکیان در جایگاه ریاست شورایعالی امنیتملی اخیراً از قطعیت آن سخن گفت، علی لاریجانی دیروز از جایگاه مشاور رهبری بر امکانپذیری آن تاکید کرد و طبعاً دیپلماتهای ایرانی و ازجمله امیرسعید ایروانی باید از جایگاه کارگزار در جهت عملیاتی کردن آن گام بردارند.
چنین است که با شکلگیری مثلثی از رویکردهای گشایشخواهانه در سطوح مختلف نظام سیاسی و درعینحال، کنترل و به حاشیه راندن تندروها بستری فراهم آورد تا کشور از میانه بحران کنونی نجات یابد و در خطوط بههمپیوسته فشارهای اروپا، آمریکا و اسرائیل به ایران، شکاف اندازد و راهی به پیش بگشاید...