"لانا راوندی فدایی" دکترای تاریخ، محقق ارشد و رئیس مرکز فرهنگی شرق در موسسه مطالعات شرقی آکادمی علوم روسیه، مطالعات خاورمیانه نزدیک و میانه، دانشیار گروه شرق مدرن و آفریقا در دانشگاه دولتی علوم انسانی روسیه با انتشار مقالهای تحلیلی در سایت اندیشکده روسی "شورای امور بینالملل روسیه" به چشم انداز پیش روی مذاکرات ایران و آمریکا پرداخته است.
این تحلیلگر مسائل خاورمیانه در بیان علل تشدید تنش میان ایران و آمریکا در ماههای اولیه سال ۲۰۲۵ میلادی مینویسد: "در ماههای اولیه سال ۲۰۲۵، ایران و ایالات متحده در آستانه درگیری نظامی آشکار قرار گرفتند. این تشدید تنشها ناشی از عوامل متعددی بود که از نظر زمانی با یکدیگر همزمان شده بودند و تاثیر بیثباتی را تشدید میکردند. این یکی از خطرناکترین دورهها در تاریخ روابط میان دو کشور بود.
تا همین اواخر، ایران زیر ابری از انتظارات نگرانکننده زندگی میکرد: آیا جنگ درمیگیرد یا میتوان اوضاع را مهار کرد؟ بدون شک، اولین دلیل تشدید شدید تنشها، بازگشت "دونالد ترامپ" رئیس جمهور آمریکا به قدرت بوده است. همگان میدانند که او در اولین دوره ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۱۸، از توافق هستهای ایران (برجام) خارج شد، تحریمهای پیشین را بازگرداند و تحریمهای جدید و بسیار شدیدی را علیه تهران وضع کرد. ترامپ موضع سخت گیرانهای نسبت به ایران اتخاذ کرد.
تا اوایل فوریه سال جاری میلادی، او درخواستهای سخت گیرانهای را از ایران مطرح کرده بود: کاهش شدید یا احتمالا برچیدن کامل برنامه هستهای ایران، کنار گذاشتن موشکهای بالستیک قارهپیما و توقف حمایت از گروههای متحد در منطقه (حماس، حزبالله، حوثیها و شبهنظامیان شیعه عراق). او تهدید کرد که در صورت مخالفت تهران، بمبارانهای گستردهای انجام خواهد داد، اما در عین حال جایی برای مذاکره باقی گذاشت.
شایان ذکر است که ترامپ شخصا ترور ژنرال "قاسم سلیمانی" فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مجاز دانست. آن ترور با فرمان ترامپ باعث عصبانیت ایران شد. از منظر اقتصادی، در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ بود که صادرات نفت ایران تقریبا ده برابر کاهش یافت و از بیش از ۲.۵ میلیون بشکه در روز در آوریل ۲۰۱۸ میلادی به ۳۰۰.۰۰۰ بشکه در روز در ژوئن ۲۰۱۹ میلادی رسید. اگرچه تحریمها در دوران ریاست جمهوری "جو بایدن" کماکان پابرجا بود، اما اجرای آن ملایمتر شد.
در نتیجه، ایران تا سال ۲۰۲۴ میلادی به سرعت شروع به بازسازی صادرات نفت خود کرد که تا تابستان سال گذشته به ۱.۹ میلیون بشکه در روز افزایش یافت. این امر امیدهایی را برای بهبود تدریجی اقتصاد برانگیخت. با این وجود، بازگشت ترامپ به کاخ سفید در ژانویه ۲۰۲۵ میلادی به معنای موج جدیدی از تهدیدها بود. ترامپ در اولین ماه بازگشت به کاخ سفید، به ایران مهلت دو ماهه داد تا امتیاز بدهد یا با واکنش قاطع روبهرو شود".
این تحلیلگر در ادامه با اشاره به دلیل دوم، افزایش تنش در روابط ایران و آمریکا را "سیاست تهاجمی و توسعه طلبانه اسرائیل" میداند و میافزاید: "آیتالله "خمینی" بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، مدتها اسرائیل را به عنوان یک پروژه استعماری -شهرکنشینی ایجاد شده توسط غرب توصیف کرده بودند که ذاتا با تصرف سرزمین کشورهای مسلمان همسایه و ارتکاب جنایات علیه جمعیت مسلمان آن کشورها، با هدف نهایی ایجاد اجباری "اسرائیل بزرگ" از نیل تا فرات، به دنبال گسترش است. در عمل، بین دولتهای اسرائیل اختلافاتی وجود داشته است: تحت رهبری چپگرایان، اسرائیل تمایل داشته مسالمتآمیزتر و معتدلتر عمل کند، در حالی که دولتهای راستگرا سیاستهای تهاجمیتر و خشنتری را دنبال میکنند.
با این وجود، اقدامات اسرائیل نسبت به همسایگانش در سالیان اخیر دقیقا همان طور که بسیاری از تحلیلگران استدلال کردهاند پس از به قدرت رسیدن رادیکالترین نیروهای راست افراطی، به طور خاص تهاجمیتر شده است. ویرانیهایی که آن دولت بر نوار غزه وارد کرده و آن را با خاک یکسان کرده است، خود گویای همه چیز است. پس از سقوط رهبری قوی "بشار اسد" در سوریه، اسرائیل بلافاصله از فرصت استفاده کرد تا تمام سلاحهای سنگین سوریه را نابود کند و عملا آن کشور را خلع سلاح کرده است.
اسرائیل سپس برای تصرف سرزمینهای بیشتر سوریه فراتر از ارتفاعات جولان ضمیمه شده اقدام کرد و در آنجا مرتکب تخلفات جدیدی شد. سیاست دولت فعلی اسرائیل در قبال ایران بر سرنگونی نظام سیاسی و روی کار آوردن مقامهای دستنشانده متمرکز است. "بنیامین نتانیاهو" نخست وزیر اسرائیل که به خصومت سازشناپذیر خود با حکومت ایران معروف است، آشکارا از تمایلش برای پایان دادن به آن سخن گفته است.
گمانه زنیهایی در فضای رسانهای ایران وجود داشت مبنی بر اینکه اسرائیل ممکن است "رضا پهلوی" پسر شاه مخلوع را برای رهبری ایران در آینده در نظر گرفته باشد. در داخل ایران، برداشتها نسبت به سلسله پهلوی به شدت منفی است. آن سلسله به عنوان یک سلسله طرفدار غرب و جدا از ریشههای سنتی اسلامی دیده میشود که از منابع ملی سوءاستفاده کرده و مسلمانان و روحانیون اسلامی را سرکوب کرده است.
علاوه بر این، نفوذ منطقهای فعلی ایران همانند گذشته نیست. اسرائیل مجموعهای از عملیاتهای نظامی را علیه متحدان ایران انجام داد که عمدتا حزبالله در لبنان و شبهنظامیان طرفدار ایران در سوریه را هدف قرار میداد. فرماندهان کلیدی حزبالله و چندین مستشار ایرانی در جریان آن حملات جان شان را از دست داده و انبارهای تسلیحاتی نابود شدند. قابل توجه است که برخی از گروههای سلفی تندرو در سوریه که پیشتر با اسرائیل دشمنی داشتند، از این تحول به عنوان نوعی انتقام به خاطر حمایت حزبالله لبنان از حکومت اسد استقبال کردند و بنابراین به متحدان تاکتیکی موقت اسرائیل تبدیل شدند.
پس از کودتای دسامبر ۲۰۲۴ که سلفیهای سوری ضد ایرانی را به قدرت رساند، سوریه که زمانی متحد استراتژیک ایران بود اکنون به طور فزایندهای موضع منفی نسبت به تهران اتخاذ میکند. با آغاز سال جاری میلادی، حس بدبینی نسبت به ایران فروکش کرده بود. احساس سردرگمی و اضطراب و کاهش نفوذ در خاورمیانه در میان بسیاری از ایرانیان، به ویژه محافظهکاران، رواج یافت. در عین حال، احساس متفاوتی در تهران در میان میهنپرستان ایرانی و حامیان نظام سیاسی در حال رشد بود: اگر ایالات متحده، اسرائیل یا هر دو حمله نظامی انجام دهند، پاسخ ایران تا حد امکان شدید خواهد بود. مقامهای نظامی و چهرههای برجسته مذهبی ایران این موضوع را روشن ساختهاند".
او در ادامه با اشاره به چرایی و چگونگی تغییر رویکرد ایران در قبال مذاکره با آمریکا از مخالفت تا موافقت با آن مینویسد: "پس از یک دوره طولانی اظهارنظرهای تند، ایران در هفتههای اخیر تغییر استراتژیکی در سیاست خارجی خود ایجاد کرده است. مقامهای عالیرتبه ایران در نهایت با مذاکره غیر مستقیم با آمریکا موافقت کردند. چه چیزی باعث اتخاذ این تصمیم شد؟ مهم است که بدانیم این تغییر نه تنها ناشی از یک تهدید خارجی، بلکه ناشی از یک ارزیابی مجدد عمیق داخلی نیز بوده است، ارزیابیای که منطقی، ناشی از شرایط و در عین حال آگاهانه بود.
محافل اصلاحطلب بهویژه شخص "مسعود پزشکیان" رئیسجمهور تازه انتخابشده نقش اصلی را در این فرآیند ایفا کردند. او اصرار داشت که بدون مذاکره، ایران با خطر فاجعه روبهرو خواهد بود: یک جنگ بزرگ، ناآرامیهای داخلی و حتی سقوط نظام سیاسی. گزارشها از تهران حاکی از آن است که او به عنوان مذاکرهکننده اصلی در درون نظام سیاسی ظاهر شد و مقامهای عالیرتبه را متقاعد ساخت که با پیروی از مفهوم "مصلحت" با مذاکره موافقت کنند".
محقق ارشد و رئیس مرکز فرهنگی شرق در موسسه مطالعات شرقی آکادمی علوم روسیه در ادامه عواملی که در تصمیم ایران برای پذیرش مذاکره با آمریکا تاثیرگذار بودند را این گونه بر میشمارد:
بحران اقتصادی: طبق دادههای رسمی، نرخ تورم در فاصله ۲۱ مارس تا ۲۰ آوریل ۲۰۲۵ به ۳۹ درصد رسید، در حالی که نرخ بیکاری جوانان در سهماهه پایانی سال ۲۰۲۴ میلادی به ۲۰ درصد رسید. در حالی که ایران پیشتر شاهد بدتر شدن اوضاع بوده است، با این وجود، این ارقام نگرانکننده هستند. علاوه بر این، موجودی صندوقهای ذخیره سال گذشته به طور قابل توجهی کاهش یافته است، سرمایهگذاریها به دلیل تحریمها تقریبا از بین رفتهاند و ذخایر ارزی به کاهش همراه بودهاند. هم چنین، ایران با بحران انرژی مواجه شده است.
چالش ایدئولوژیک: شبکههای تلویزیونی ماهوارهای که از ایالات متحده و بریتانیا پخش میشوند، دامنه نفوذ خود را به طور قابل توجهی گسترش دادهاند. رسانههایی مانند "من و تو"، "بیبیسی فارسی" و "ایران اینترنشنال" مدتهاست که از دیدگاههای سکولار و طرفدار غرب حمایت میکنند و در عین حال از نظام سیاسی فعلی ایران انتقاد کردهاند. آن چه به طور خاص مقامهای ایرانی را نگران کرده، ترویج میراث سلسله پهلوی از سوی آن رسانهها است. علیرغم آن که نسلهای قدیمیتر در ایران به رژیم پهلوی به عنوان حکومتی وحشیانه که با ارزشهای سنتی ایرانی و اسلامی مبارزه میکرد نگاه میکنند، رسانههای ماهوارهای میخواهند از رژیم پهلوی و سبک حکمرانی آن به عنوان یک آلترناتیو یا جایگزین برای نظام سیاسی فعلی ایران یاد کنند و این میتواند بر بخشی از جوانان ایرانی تاثیرگذار باشد.
خطرات در سیاست داخلی: تحلیلگران سیاسی، مقامهای نظامی و نهادهای امنیتی در ایران در مورد خطر بروز شورشها و اعتراضات که میتواند توسط یک حمله خارجی رخ دهد، هشدار دادهاند. نگرانی فقط در مورد اعتراضات نبوده بلکه احتمال همکاری گروههای طرفدار غرب با متجاوزان خارجی نیز باعث دغدغه بوده است. وزارت کشور ایران اعلام کرده بود که این عناصر در بحبوحه اعتراضات ۲۰۲۲ فعالتر شده بودند و از خارج از کشور حمایت دریافت میکردند. تمام این سیگنالها باعث شدند مقامهای تصمیم گیرنده عالیرتبه در ایران مجبور به اتخاذ استراتژی با هدف بقای سیاسی شوند. آنان با تکرار تجربه جنگ ایران و عراق، به این نتیجه گیری رسیدند که "ادامه درگیری منجر به فاجعه خواهد شد". به همین دلیل آنان با آغاز مذاکرات البته به صورت کنترل شده در حوزه دامنه و محتوای آن موافقت کردند.
این تحلیلگر در ادامه با اشاره به این که یکی از مسائل کلیدی در مذاکرات ایران و آمریکا آینده برنامه هستهای ایران است، مینویسد: "علیرغم سالها اتهامات متقابل و از بین رفتن اعتماد، به نظر میرسد تهران پذیرای مصالحههای تاکتیکی است، اما تسلیم نمیشود. به گفته منابعی در محافل سیاسی ایران رهبر انقلاب با بحث در مورد تمام پارامترهای برنامه هستهای، از جمله سطح غنیسازی اورانیوم و شرایط دسترسی بازرسان بینالمللی به تأسیسات هستهای، موافقت کردهاند. با این وجود، برچیدن کامل برنامه هستهای به طور گسترده منتفی تلقی میشود، زیرا در فرهنگ سیاسی ایران به عنوان یک تحقیر ملی قلمداد شده است. مقامهای عالیرتبه نظامی و سیاسی ایران بارها این موضع را در اظهارنظرهای عمومی خود تقویت کردهاند".
او در ادامه با اشاره به امتیازات احتمالی که ایران در نظر دارد در جریان مذاکرات ارائه دهد آن موارد را به شرح ذیل بیان کرده است:
توقف موقت غنیسازی اورانیوم بیش از ۶۰ درصد، کاهش ذخایر اورانیوم با غنای بالا، دسترسی گستردهتر آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تاسیسات هستهای منتخب که اهداف صلحآمیز برنامه هستهای را با ضمانتهای قانونی تأیید کند.
در عوض، ایران برای کاهش عمده تحریمها نه تنها در بخش مالی، بلکه در حوزه لغو ممنوعیت سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز تلاش خواهد کرد. این محدودیتها که از اواخر دهه ۱۹۹۰ اعمال شدهاند، به طور خاص مخرب بودهاند. "حسین سلاحورزی" فعال اقتصادی و رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران، کل ضرر اقتصادی وارد شده به ایران از سال ۲۰۱۲ را بیش از ۱ تریلیون دلار آمریکا اعلام کرد.
برنامه موشکی ایران کماکان یک موضوع جداگانه و بسیار حساس است. این برنامه به عنوان نمادی دستنخورده از غرور ملی و استقلال استراتژیک در نظر گرفته میشود. رهبر انقلاب به روشنی بیان کردهاند که قابلیتهای موشکی ایران در مواجهه با گزینه انزوا یا حمله احتمالی، "امنیت کشور را تضمین میکند". در نتیجه، تهران احتمالا هرگونه پیشنهادی برای کاهش ظرفیت بالقوه موشکی خود را رد خواهد کرد.
تمام این موارد بدان معنا هستند که مذاکرات امکانپذیر میباشد، اما دامنه آن کاملا محدود است. نتایج چندین دور اخیر مذاکرات غیرمستقیم در عمان و رم، خوشبینیهایی را ایجاد میکند.
او در ادامه با اشاره به این که چشم انداز مذاکرات بین ایران و آمریکا مانع از تنش نظامی نمیشود، مینویسد: "بالعکس، امسال هر دو کشور مجموعهای از نمایش قدرت را برای ارسال پیام انجام دادند:"ما از موضع قدرت به مذاکرات نزدیک میشویم. " از یک سو، ایران فعالیتهای نظامی خود را در امتداد مرزهای خارجی خود افزایش داده است. رزمایشهای نظامی در تنگه هرمز اهمیت ویژهای پیدا کرد، زیرا نیروی دریایی ایران مجموعهای از مانورها را با قایقهای موشکانداز، مینها و پهپادهای زیرآبی انجام داد.
تا ۲۰ درصد از تجارت دریایی نفت جهان، یا حدود ۱۸ میلیون بشکه در روز، با عبور از این تنگه انجام میشود. محاصره احتمالی آن به عنوان آخرین راه حل برای فشار بر بازارهای بینالمللی در صورت اعمال دور دیگری از تحریمها در نظر گرفته شده است. علاوه بر این، ایران حضور نظامی خود را در استانهای جنوبی افزایش داده و پایگاههایی را در بوشهر، بندرعباس و هرمزگان گسترش داده است. این امر عمق عملیاتی را در صورت حمله ایالات متحده یا اسرائیل افزایش میدهد و این روایت داخلی را تقویت میکند که "ایران تسلیم نخواهد شد، بلکه آماده دفاع از خود است. "
ایالات متحده، به نوبه خود، با استقرار شش بمبافکن استراتژیک B-۲ Spirit در پایگاه دیگو گارسیا در اقیانوس هند، در محدوده هدف قرار دادن اهداف کلیدی در ایران، واکنش نشان داد. این هواپیماهای جنگی میتوانند سلاحهای هستهای و سلاحهای متعارف هدایتشونده دقیق را حمل کنند. هم چنین، ایالات متحده یک گروه تهاجمی ناو هواپیمابر به خلیج فارس اعزام کرد و سیستمهای دفاع هوایی را در پایگاههای خود در کویت، قطر و عراق تقویت کرد. بنابراین، تقویت نظامی در منطقه صرفا آمادگی برای یک درگیری احتمالی نیست، بلکه بخشی از بازی دیپلماتیک است. تهران نشان میدهد که میتواند پاسخ محکمی بدهد و هرگونه امتیازی که میدهد نشانه تسلیم نیست، بلکه گامی عملی به سوی ثبات است. در همین حال، واشنگتن آمادگی خود را برای یک سناریوی نظامی به منظور کسب نفوذ در مذاکرات نشان میدهد".
دانشیار گروه شرق مدرن و آفریقا در دانشگاه دولتی علوم انسانی روسیه با اشاره به رویکرد روسیه در قبال مذاکرات ایران و آمریکا مینویسد:"در بحبوحه افزایش تنشها بین ایران و ایالات متحده، روسیه به طور واضحتری به عنوان یک میانجی بالقوه و نیروی ثباتبخش ظهور میکند. نقش آن کشور نه تنها توسط پویاییهای سیاسی فعلی، بلکه توسط روابط ساختاری عمیق ایجاد شده بین مسکو و تهران در سالیان گذشته نیز شکل میگیرد. یک هیئت ایرانی در ماه آوریل تحت رهبری "عباس عراقچی" وزیر امور خارجه ایران برای بحث در مورد نتایج اولیه رایزنیها در مورد توافق هستهای جدید با "سرگئی لاوروف" وزیر امور خارجه روسیه از مسکو بازدید کرد.
فراتر از دیپلماسی هستهای، طرفین به طیف گستردهای از مسائل منطقهای، از جمله سوریه، قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی پرداختند. این دیدار چیزی بیش از یک ژست دیپلماتیک بود و نشان دهنده منافع واقعی هر دو کشور بوده است. مسکو به تداوم نظام سیاسی فعلی ایران به عنوان منبع ثبات و شریکی در جهان چندقطبی در حال ظهور علاقمند است. تهران، به نوبه خود، از لفاظیهای ضد روسی خودداری میکند، قطعنامههای علیه روسیه را در مجامع بینالمللی تأیید نمیکند و به منافع مسکو در منطقه احترام میگذارد.
روابط روسیه و ایران نه تنها از نظر سیاسی، بلکه از نظر زیرساختی نیز در حال تقویت است. هر دو کشور در سال ۲۰۲۳ میلادی پیشرفت قابل توجهی در پیشبرد کریدور حمل و نقل بینالمللی شمال-جنوب، پروژهای که برای اتصال سن پترزبورگ به بندر بمبئی هند از طریق ایران طراحی شده در دستور کار قرار دادند. این ابتکار عمل، که توسط روسیه و ایران پشتیبانی میشود، جایگزینی برای مسیرهای لجستیکی غرب محور ارائه میدهد و موفقیت آن به ثبات نظام سیاسی ایران بستگی دارد. علاوه بر این، مسکو پیش از این خود را به عنوان یک میانجی موثر در درگیریهای منطقهای نشان داده است.
دیپلماتهای روس در سال ۲۰۲۳ میلادی پس از یک دوره طولانی خصومت ناشی از اختلافات بر سر مرزها، مسائل مذهبی و روابط با اسرائیل، به احیای گفتوگو بین ایران و جمهوری آذربایجان کمک کردند. این تجربه میتواند در چارچوب مذاکرات ایران و ایالات متحده، به ویژه با توجه به بیاعتمادی عمیق و عدم گفتگوی مستقیم بین تهران و واشنگتن، مورد استفاده قرار گیرد. موضع روسیه واضح است: مسکو با هرگونه بیثباتسازی ایران مخالف است، زیرا این امر تهدیدی برای تضعیف تعادل منطقهای، تقویت نفوذ غرب و به خطر انداختن همکاری با ایران است.
همان طور که "سرگئی لاوروف" تاکید کرده روسیه از هرگونه اقدامی که با هدف کاهش تنش و لغو تحریمها از سوی ایران انجام شود، حمایت خواهد کرد، تا زمانی که به حاکمیت و قوانین بینالمللی احترام گذاشته شود. بنابراین، روسیه چیزی بیش از یک متحد صرف ایران است؛ این کشور یکی از معدود بازیگرانی است که کانالهای ارتباطی مبتنی بر اعتماد را هم با تهران و هم با چندین کشور غربی حفظ میکند. این امر مسکو را به یک میانجی بالقوه موفق تبدیل میکند، به ویژه در زمانی که ایالات متحده گزینههای محدودی برای تماس مستقیم دارد".
این تحلیلگر سیاسی در ادامه با اشاره به سناریوهای احتمالی در چشم انداز مذاکرات ایران و آمریکا مینویسد: "وضعیت پیرامون ایران به یک نقطه بحرانی رسیده است. در بحبوحه یک بحران عمیق داخلی، فشار تحریمها و افزایش تنشهای خارجی، تهران باید بین یک توافق محدود با غرب که داراییهای استراتژیک آن را حفظ میکند یا یک بنبست طولانی که خطر فرو بردن منطقه را در بیثباتی گستردهتر دارد، یکی را انتخاب کند".
اگر ایالات متحده و ایران در مورد پرونده هستهای به مصالحهای برسند، حتی در قالبی محدود، فرصتی کوتاهمدت برای ثبات ایجاد میکند. ایران از کاهش جزئی تحریمها، افزایش ظرفیت صادرات نفت و جذب سرمایهگذاری در بخشهای حیاتی بهرهمند خواهد شد. در عوض، تهران به شفافیت، کاهش سطح غنیسازی اورانیوم و نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی متعهد میشود. این سناریو همچنین میتواند تا حدی تنشها در اطراف اسرائیل را کاهش داده و از خطر درگیری مستقیم بین دو کشور بکاهد.
با این وجود، حتی این سناریو نیز چندین خط گسل را از بین نمیبرد:
خصومت ایدئولوژیک بین ایران و اسرائیل
موضع تزلزلناپذیر تهران در مورد برنامه موشکی
حضور نظامی ایالات متحده در عراق و خلیج فارس
این "تنشزدایی منجمد" میتواند یک تا سه سال به طول بیانجامد، با فرض این که هر دو طرف اراده سیاسی نشان دهند و از اقدامات تحریک آمیز خودداری کنند.
اگر مذاکرات به بنبست برسد چه به دلیل خواستههای بیش از حد واشنگتن، امتناع ایران از سازش در مورد مسائل حساس یا دخالت خارجی، اوضاع میتواند به سرعت از کنترل خارج شود. در آن صورت، نتایج احتمالی عبارتند از:
حملات مستقیم به تاسیسات هستهای ایران (توسط اسرائیل یا ایالات متحده)
حملات تلافیجویانه به پایگاههای ایالات متحده در عراق و قطر
انسداد تنگه هرمز
عملیاتهای فعالتر شبهنظامیان شیعه در منطقه
در داخل ایران، این امر میتواند باعث ایجاد بی ثباتی و نارآرامی شود به ویژه اگر اقتصاد ایران نیز ضربه دیگری را از جانب تحریمهای سخت گیرانه متحمل شود. هم چنین، این خطر وجود دارد که برخی از گروههای مخالف رادیکال بتوانند از ناآرامیها برای اغاز اعتراضات با تلفات بالا سوء استفاده کنند موضوعی که نهادهای امنیتی ایران نیز پیشتر درباره آن هشدار داده بودند.