یاران خراسانی

سردار شهید نورعلی شوشتری در خاطرات خود آورده است: «با سید ابراهیم آل‌نبی رفته بودیم داخل استحکامات و مواضع عراقی‌ها، یک افسر عراقی در حال رفتن به دستشویی بود تا چشمش به ما افتاد به زبانی فارسی - عربی به ما گفت؛ ایست! آل‌نبی با دست اشاره‌ای به چپ و راستش کرد به گونه‌ای که آن افسر عراقی فکر کرد او در محاصره است و خودش را تسلیم کرد. در حالیکه ما فقط دو نفر بودیم و عمق تجهیزات و امکانات دشمن.»

خرداد گذشته بود و جواد شهید نشده بود. به مرخصی آمد. خواهرش خندید و گفت توکه نوشته بودی خرداد شهید می‌شوی؟ جواد فقط خندیده بود و برادرش کریم در جواب خواهرش گفته بود غصه نخور، تجدید شده. قرار هست شهریور امتحان بدهد. حتما قبول می‌شود.