«اما اشفورد» ستون نویس فارن پالیسی و عضو ارشد برنامه استراتژی بازسازی بزرگ ایالات متحده در مرکز استیمسون و «متیو کرونیگ»، ستون نویس فارن پالیسی و معاون رئیس‌جمهور و مدیر ارشد مرکز استراتژی و امنیت اسکوکرافت در شورای آتلانتیک ۳۰ اوت به تحلیل و تبیین دستورکار دموکرات‌ها در انتخابات پیش‌رو پرداختند.

its-debatable-functional-tag copy

اما اشفورد: اینجا در واشنگتن تقریبا سپتامبر است و این به معنی داغ شدن رقابت ریاست جمهوری است. تابستان آرامی نبود؛ با سوءقصد به دونالد ترامپ و خروج جو بایدن از گردونه رقابت که راه را برای کامالا هریس نامزد جدید دموکرات‌ها باز کرد. اما اکنون در حال ورود به عرصه اصلی انتخابات هستیم و فکر کردم شاید زمان خوبی برای ما باشد تا در نهایت این سوال را مطرح کنیم که این انتخابات چه معنایی برای سیاست خارجی ایالات متحده دارد. آیا کنوانسیون ملی جمهوری‌خواهان و کنوانسیون ملی دموکرات‌ها را مشاهده کردید؟

 

متیو کرونیگ: حق با شماست، مردم در حال بازگشت از تعطیلات تابستانی هستند و انتخابات ریاست جمهوری وارد مرحله نهایی می‌شود. من هفته گذشته کنوانسیون ملی دموکرات‌ها را دیدم. طبق معمول، تمرکز زیادی روی سیاست خارجی - یا هر نوع سیاستی واقعا وجود نداشت. بیشتر این رویداد و سخنرانی‌هایش، بر پذیرش هریس به عنوان نامزد و معرفی داستان زندگی وی متمرکز بود.با این حال، دو مورد در زمینه سیاست خارجی وجود داشت که مرا تحت‌ تاثیر قرار داد. اول، به نظر می‌رسید که دموکرات‌ها در تلاش بودند تا به میانه مسیر بروند و میهن پرستی را از جمهوری‌خواهان پس بگیرند. هریس ایالات متحده را «بزرگ‌ترین ملت روی زمین» نامید، که اطمینان می‌دهد که آمریکا همیشه قوی‌‌ترین و مرگبارترین نیروی جنگی در جهان را خواهد داشت. علاوه بر این، به نظر می‌‌رسید که بسیاری از تصاویر (پرچم‌‌های آمریکا، بازیکنان فوتبال روی صحنه، و...) بر مضامین محافظه‌‌کارانه‌‌تری تاکید دارند.

اما اشفورد: بله، مطمئنا این یک تغییر قابل‌توجه بود. دموکرات‌‌ها همیشه مشتاق هستند که برای مقابله با این نگرش سنتی مبنی بر ضد جنگ بودن در قبال امنیت ملی سخت‌‌گیر تلقی شوند. و این مشکل برای هریس با این واقعیت که او یک زن است بدتر هم می‌شود. هیچ مدرک واقعی مبنی بر اینکه رهبران زن نسبت به رهبران مرد، ستیزه‌جویی کمتری دارند وجود ندارد - در واقع، شواهدی وجود دارد که برعکس این موضوع صادق است؛ مثلا به مارگارت تاچر در طول جنگ فالکلند یا هر تعداد ملکه زن در تاریخ فکر کنید. اما هنوز هم این تصور وجود دارد که زنانی مانند هریس و هیلاری کلینتون باید سعی در مقابله با این فرضیه داشته باشند.

 

متیو کرونیگ: تجزیه و تحلیل آماری نشان می‌دهد رهبران زن در واقع احتمال بیشتری برای شروع درگیری دارند. آنها استدلال می‌کنند که سیاستمداران زن باید حتی سخت‌‌تر از مردان (به قول آنها «بانوان آهنین») دیده شوند تا قدرت را در فضایی تحت سلطه مردان حفظ کنند.

اما اشفورد: این چیزی بیش از تصویرسازی و تقویت این ایده بود که هریس می‌تواند در سیاست خارجی سختگیر باشد. من از انتخاب لئون پانتا، وزیر دفاع سابق ایالات متحده برای سخنرانی در شب پایانی کنوانسیون  و همه صحبت‌ها در مورد آمریکا به عنوان کشور ضروری و برای دموکراسی جهانی مدافع آن، شگفت زده شدم. این زبان به طور سنتی بیشتر به عنوان نومحافظه‌‌کار شناخته می‌شود تا دموکرات، اما به نظر می‌رسد که هریس ممکن است لفاظی‌‌های دولت بایدن در این زمینه را ادامه دهد. آنها همچنین از ترامپ انتقاد کردند که او نسبت به روسیه نرم‌خو  است و تلویحا گفته‌اند که سیاست خارجی او غیرآمریکایی است.صرف نظر از اینکه این واقعا چیزی در مورد تمایلات سیاست خارجی خود هریس به ما می‌گوید یا نه، مطمئنا نگران هستم که حزب دموکرات به نظر می‌رسد در جهتی بسیار جنگ طلبانه‌تر حرکت می‌کند و آشکارا متفکران نومحافظه‌کار «هرگز ترامپ» مانند بیل کریستول و سایرین را پذیرفته است. بیش از 200 چهره سیاسی از جمله خانواده جان مک کین، میت رامنی و جورج دبلیو بوش این هفته هریس را تایید کردند.

 

متیو کرونیگ: من فکر می‌کنم که هریس احتمالا بیشتر در مورد استراتژی انتخاباتی صحبت می‌کند تا تمایلات خودش. برنده شدن در انتخابات به معنای رشد ائتلاف است. من همچنین از نزدیک تماشا می‌کردم تا ببینم او چگونه در مورد جنگ اسرائیل و حماس صحبت خواهد کرد.  این موضوع دموکرات‌‌ها را دچار تفرقه کرده است، اعضای میانه‌‌رو و قدیمی‌‌تر حزب از اسرائیل حمایت می‌کنند و رای‌‌دهندگان جوان‌‌تر و مترقی بیشتر با مصیبت‌‌های فلسطینی‌‌ها همدلی می‌کنند. هریس، مانند رئیس‌‌اش بایدن، سعی کرد از هر دو طریق این کار را انجام دهد و گفت که از اسرائیل دفاع خواهد کرد و از «حق فلسطینیان به کرامت، امنیت، آزادی و تعیین سرنوشت» هم حمایت خواهد کرد.با این حال، اشاره کردم که او یک جمله در مورد اسرائیل و چند پاراگراف در مورد فلسطینی‌ها گفت، فکر می‌کنم نشان می‌دهد که همدردی واقعی او کجاست.

اما اشفورد: کنوانسیون ملی دموکرات‌ها از داشتن یک سخنران فلسطینی در کنوانسیون خودداری کرد و خود هریس به طور گسترده توسط چپ‌ها مورد انتقاد قرار گرفت که چرا از موضع بایدن در مورد اسرائیل فاصله نگرفت. شاید او به طور مخفیانه طرفدار فلسطین باشد، اما اگر چنین است، به خوبی آن را پنهان کرده است. با این اوصاف، اگر هریس در این موضوع تا حدودی با بایدن تفاوت نداشته باشد، انصافا جای تعجب خواهد بود. رئیس‌جمهور به شدت با بسیاری از اعضای حزب خود در مورد مساله اسرائیل و فلسطین هماهنگ نیست. اما من فکر می‌‌کنم که این به مشکل بزرگ هریس بازمی‌گردد: در مورد سیاست خارجی - مانند بسیاری از مسائل سیاسی دیگر - ما نمی‌‌دانیم که او واقعا کجا ایستاده است. او قبل از دوران معاونت رئیس‌جمهور تجربه بسیار کمی در سیاست خارجی داشت.دوران حضور او در سنا نشان می‌دهد که او ممکن است بیشتر به سیاست خارجی متمایل باشد - او به لایحه‌‌های منع فروش تسلیحات به عربستان سعودی، مخالفت با جنگ در یمن، و به نفع قطعنامه‌‌هایی رای داد که ترامپ را از این کار منع می‌‌کرد؛ از جمله شروع جنگ با ایران. اما او هرگز آن را به عنوان یک اولویت مدنظر قرار نداد. دولت بایدن بیشتر هریس را به تمرکز بر آمریکای لاتین سوق داد، جایی که تعدادی از موفقیت‌‌ها احتمالا عمدتا با موضوع مرز در ذهن رای‌‌دهندگان مطرح می‌‌شوند.جای تعجب نیست که بسیاری از مترقیان این را یک فرصت بالقوه می‌‌دانند، اما همچنین کنوانسیون نشان می‌دهد که خطر زیادی در اینجا وجود دارد: نامزدی که نظراتش در مورد سیاست خارجی نامشخص و مبهم است، راحت‌‌تر مدیریت می‌شود، و اگر «سرسخت بودن» به‌‌عنوان یک تاکتیک حمله خوب به ترامپ به ‌‌نظر برسد، ممکن است او به سیاست خارجی‌ای دست یابد که مترقی‌‌ها اصلا آن را دوست ندارند.

kamala-harris-asean-GettyImages copy

متیو کرونیگ: بله، بیایید به خاورمیانه بازگردیم. در چند هفته گذشته، ما منتظر انتقام حزب‌‌الله و ایران علیه اسرائیل برای ترور رهبران ارشد حزب‌‌الله و حماس در بیروت و تهران بودیم. در دو هفته گذشته حزب الله آماده حمله با پهپاد و موشک به شمال اسرائیل شد. اسرائیل این حمله را رصد و حمله پیشگیرانه‌ای را علیه حزب الله در جنوب لبنان انجام داد. در نهایت خسارت زیادی وارد نشد و هر دو طرف اکنون به دنبال کاهش تنش هستند.ما ممکن است از جنگ منطقه‌‌ای گسترده‌‌تر اجتناب کرده باشیم - اگرچه ایران همچنان تهدید می‌کند که در زمان و مکانی که انتخاب می‌کند، اقدام تلافی‌جویانه انجام خواهد داد.

اما اشفورد: مطمئنا به نظر می‌رسد که این موضوع از بین رفته است، که وقتی گزینه‌های جایگزین را در نظر می‌گیریم چیز خوبی است. بیشتر، بیهودگی کامل وضعیت فعلی را نشان می‌دهد: اسرائیل در حال جنگیدن با یک وضعیت شکست خورده در غزه است، حمایت بین‌المللی را از دست می‌دهد، و هر هفته که می‌گذرد، تندروهای داخلی را قدرتمند می‌کند. خشونت تا زمانی که راه‌حل فراخ‌تری پیدا نشود شعله ور خواهد شد. در همین حال، ایالات متحده حجم عظیمی از نیروی دریایی - ناوها، زیردریایی‌‌ها و ناوشکن‌‌ها - را به خاورمیانه فرستاده و آسیا را تقریبا بدون حضور ایالات متحده باقی گذاشته است. کاملا پوچ است، قرار بود که استفاده از نیروهای آمریکایی برای مقابله با تهدیدهای واقعی باشد.

متیو کرونیگ: اگر منظور شما از یک «قطعنامه گسترده تر» توافق صلح بین حماس و اسرائیل باشد، فکر نمی‌کنم که کافی باشد. ایران همچنان ایران خواهد بود و حاضر است در تعقیب هدف خود یعنی تضعیف اسرائیل بجنگد. استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه چندان هم بیهوده نبوده است. به نظر می‌رسد که حداقل در حال حاضر در جلوگیری از انتقام جویی ایران موثر بوده است. در غیر‌این صورت، اگر به خاطر ترس از انتقام‌‌جویی در مقیاس بزرگ‌تر نبود، چرا تهران پاسخی نداده است؟با این حال، موافقم که بعید به نظر می‌رسد که ارتش ایالات متحده نیروهای کافی برای نمایش قدرت در نمایش‌های اولویت دار خود به طور همزمان نداشته باشد، و این چیزی است که امیدوارم رئیس‌جمهور بعدی در بودجه دفاعی آن را اصلاح کند. با افزایش تهاجم و تهدید چین برای حمله به تایوان، واشنگتن باید از قدرت نظامی کافی برای حفظ صلح در آسیا اطمینان حاصل کند.

اما اشفورد: اکثر این ناوگان دریایی سال‌ها یا دهه‌‌ها طول می‌‌کشد تا فرآیند تهیه و ساخت را طی کنند. این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که واشنگتن به اندازه کافی از آنها برای اولویت دادن به خاورمیانه و آسیا در حال حاضر برخوردار نیست.

 قبل از پایان، می‌خواهم در مورد کورسک صحبت کنم. سری قبل درباره آن بحث کردیم، اما در آن مرحله اطلاعات زیادی وجود نداشت. اکنون، کمی موضوع واضح‌تر شده است. نیروهای اوکراینی برخی از خاک روسیه را تصرف کرده‌‌اند و سرعت پیشروی آنها کاهش یافته است، که نشان می‌دهد آنها در حال تثبیت کنترل در برخی از این مناطق هستند. اما من هنوز در مورد پایان بازی در این مرحله نامطمئن هستم؛ این بدیهی است که این موفقیت تاکتیکی برای اوکراینی‌‌ها بوده است، اما چگونه آنها این موضوع را به نتایج سیاسی یا استراتژیک تبدیل می‌کنند؟ روس‌‌ها به تصرف قلمرو خود در دونباس ادامه می‌دهند و این تهاجم تاثیر قابل‌‌توجهی بر توانایی آنها برای ادامه جنگ ندارد.

متیو کرونیگ:  رئیس‌جمهور اوکراین ولودیمیر زلنسکی این هفته استدلال کرد که هدف از این حمله تقویت موقعیت اوکراین برای مذاکرات آینده است. حفظ قلمرو مستقل روسیه که در سطح بین‌المللی به رسمیت شناخته شده است به اوکراین اهرم قابل‌توجهی می‌دهد. پیش از این، یک آتش‌بس ساده در راستای خطوط فعلی، یک پیروزی آشکار برای ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه بود. اکنون، این به معنای واگذاری بخشی از خاک روسیه است. پوتین نمی‌تواند با این شرایط موافقت کند.زلنسکی همچنین به طور قانع‌‌کننده استدلال کرده که کاخ سفید و غرب در مورد لغو «خطوط قرمز» روسیه بسیار محتاط بوده‌‌اند. اگر تهاجم زمینی به قدرت هسته‌ای باعث جنگ هسته‌ای نشود، پس چه خواهد شد؟ او استدلال کرده است که این نشان می‌دهد که غرب باید فورا هرگونه محدودیت باقی مانده در مورد انتقال سلاح و نحوه استفاده از آنها را لغو کند. واشنگتن باید موشک‌های تاکتیکی‌های دوربرد بیشتری را فراهم کند و به اوکراین اجازه دهد تا هر طور که صلاح می‌داند، از جمله حملات عمیق در داخل روسیه از آنها استفاده کند.

اما اشفورد: از قضا، این به چیزی می‌رسد که قبلا درباره آن بحث کرده ایم؛ باج خواهی هسته ای. به نظر می‌رسد که سلاح‌های هسته‌ای برای هیچ چیز به جز بازدارندگی خوب نیستند. اما خطر هرگز این نبود که روس‌ها فورا به سمت استفاده از سلاح هسته‌ای بروند. این بود که ما به یک مارپیچ از تشدید تنش می‌رسیدیم که ایالات متحده و متحدانش در ناتو را مستقیما وارد جنگ می‌کرد. این خطر هنوز وجود دارد.

من به دو دلیل شک دارم که اوکراینی‌ها بتوانند این موضوع را به دستاوردهای مهمی در میز مذاکره تبدیل کنند. اول، این تهاجم خود احتمالا چشم‌انداز مذاکرات را در آینده نزدیک از بین می‌برد. به نظر می‌رسید که اوکراین و روسیه ممکن است اوایل تابستان امسال به سمت میز مذاکره حرکت کنند. رویدادهای مختلف، از جمله ارتقای هریس و تغییر رقابت ریاست جمهوری ایالات متحده، این احتمال را کاهش داد. اما حمله کورسک احتمالا میخ آخر را بر تابوت کوبید و دوم، تمام منابعی که اوکراین برای تصاحب و حفظ این قلمرو استفاده می‌کند، باید از جای دیگری تامین شود. آیا واقعا به نفع اوکراین است که آنها در کورسک نگه داشته شوند ورود خسارت در سایر نقاط اوکراین تسریع شود؟ این قمار بزرگ است و در حالی که امیدوارم اوکراینی‌‌ها امکان داشته باشند که بتوانند از این برد استفاده کنند، من گمان می‌‌کنم که آنها اشتباه می‌کنند.

متیو کرونیگ: گمان می‌کنم که صلح در هیچ یک از این دو منطقه به این زودی رخ نخواهد داد. فکر می‌کنم این به آن معناست که ما دو هفته دیگر به اینجا باز خواهیم گشت تا دوباره در مورد آن بحث کنیم.

اما اشفورد: شاید تا آن زمان ما جزئیاتی در مورد دیدگاه‌های سیاست خارجی هریس داشته باشیم.