به گزارش آرانیوز، حمله شدید اسرائیل به لبنان و به شهادت رساندن سید حسن نصرالله باعث نگرانی و خشم بسیاری از مسلمانان و طرفداران مقاومت شده است. از سوی دیگر، اسرائیل و طرفدارانش معتقدند حمله اسرائیل به غزه و لبنان می تواند به سود تل آویو تمام شده و نگرانی های امنیتی این رژیم را برطرف کند.
نتانیاهو همانطور که در سازمان ملل نیز اعلام کرد، قصد دارد «نظمی جدید» بر خاورمیانه حاکم کند. او قصد اشغال کامل غزه را دارد و همزمان، می خواهد به بال های مقاومت حمله کرده و قدرت منطقه ای ایران را به حداقل برساند. بعد از تحقق این هدف، نتانیاهو فاز بعدی طرح خود را اجرایی خواهد کرد و از طریق ایجاد یک راه تجاری جدید، دریای سرخ را به دریای مدیترانه متصل خواهد نمود و بدین صورت، ایران را از معادلات اقتصادی و سیاسی منطقه حذف خواهد کرد.
نتانیاهو برای پیشبرد هدف بلندمدتش دو گام مهم برداشته است. او ابتدا به سراغ غزه رفت و حماس را سرکوب کرد و سپس به لبنان هجوم برد و با به شهادت رساندن فرماندهان ارشد حزب الله، وضعیت خود را تا حدی بهبود بخشید.
طبق اعلام رسانه ها و تحلیلگران، اسرائیل قصد دارد از وضعیت آشفته حزب الله بعد از شهادت سید حسن نصرالله استفاده کرده و به جنوب این کشور حمله کند و ضمن عقب راندن مجاهدان جبهه مقاومت و حزب الله به پشت رودخانه «لیتانی»، منطقه امنی برای خود ایجاد کند.
این هدف اولیه اسرائیل از جنگ با جبهه مقاومت است. اسرائیل از این طریق می خواهد «امنیت» خود را تامین کند. اما این اقدامات اگرچه در کوتاه مدت به نفع اسرائیل تمام خواهد شد اما در بلند مدت به ضرر رژیم صهیونیستی خواهد بود. برای اثبات این موضوع کافی است رجوعی به تاریخ داشته باشیم.
اسرائیل بعد از جنگ 6 روزه به قدرت زیادی دست یافت اما همین جنگ آبستن حوادثی جدید شد. جنگ 6 روزه در وضعیتی شکل گرفت که نوعی «ناسیونالیسم سکولار» بر جهان عرب حاکم بود. کشورهای حوزه مدیترانه حول مصرِ جمال عبدالناصر به وحدت رسیده و اعراب تلاش داشتند از طریق نوعی رنسانس سیاسی و نظامی مجددا تمدن اسلامی را احیاء کنند. در این شرایط، مبارزه با دشمنی مشترک به نام اسرائیل تبدیل به هدفی واضح برای تمام اعراب شد. مصر و اردن و سوریه در 5 ژوئن 1967 به اسرائیل حمله کردند و جمال عبدالناصر وعده داد که خون همه صهیونیست ها را به دریا بریزد.
اما نتیجه جنگ 6 روزه برای اعراب فاجعه آمیز بود. اسرائیل از طریق جاسوس هایش به موقعیت 400 هواپیمای روسی مصر که قرار بود به اسرائیل حمله کنند دست پیدا کرد و با هواپیماهای خود به این جنگنده ها هجوم برد و تقریبا همه را نابود کرد. با این اتفاق، آسمان در دست صهیونیست ها افتاد و مصر از گردونه جنگ کنار رفت. با شکست مصر، سوریه و اردن نیز شکست سختی از توپخانه و نیروی زمینی اسرائیل خوردند و مجبور شدند عقب نشینی کنند.
شکست اعراب در جنگ 6 ساله باعث تحولاتی عمیق در عرصه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خاورمیانه گردید. اسرائیل طی ۶ روز موفق شد نوار غزه و صحرای سینا را از کنترل مصر، شرق اورشلیم و کرانه باختری رود اردن را از کنترل اردن و بلندیهای جولان را از کنترل سوریه خارج کند. این مساله باعث شد اسرائیل طی 6 روز، وسعت خود را چند برابر کند. همچنین، شمایل جمال عبدالناصر به عنوان قهرمان اعراب به سرعت از بین رفت و ابهتش شکست. اعراب به نوعی افسردگی جمعی رسیدند و «پان عربیسم» حاکم بر مصر و اردن و سوریه و ... ضعیف شد.
فارغ از تاثیرات آنی جنگ 6 روزه که به سود اسرائیل تمام شد، تاثیرات بلند مدت این جنگ بود که اتفاقا به ضرر اسرائیل بود. رژیم صهیونیستی بعد از اشغال اراضی سوریه و مصر و لبنان و اردن، اجازه بازگشت آوارگان عرب را به مناطق تصرف شده نداد. این مساله باعث شد صدها هزار آواره عرب و فلسطینی در اردوگاه های مرزی ساکن شوند. این آوارگان که کینه اسرائیل را به دل داشتند، آرام آرام شروع به مبارزه با اسرائیل کردند. همین آوارگان بودند که یک دهه بعد از وقایع حاصل از جنگ 6 روزه به صورت «سازمان آزادی بخش فلسطین» شروع به مبارزه با اسرائیل کردند.
جنگ اعضاء سازمان آزادی بخش فلسطین با اسرائیل زمینه ساز جنگ اول لبنان و اسرائیل شد و همین جنگ نیز زمینه ساز «رنسانس شیعه» در لبنان و شکل گیری جنبش های مقاومت از جمله جنبش امل و حزب الله گردید. از سوی دیگر، فعالیت سازمان آزادی بخش فلسطین باعث انتفاضه اول و دوم شد و این دو انتفاضه نیز زمینه ساز ایجاد جنبش مقاومت در غزه و تشکیل و قدرت گیری حماس گردید.
بدین ترتیب، جریان دوم مقاومت از دل شکست در جنگ 6 روزه، همچون ققنوسی شکل گرفت و آرام آرام به جان رژیم صهیونیستی افتاد.
بررسی تاریخ خاورمیانه نشان می دهد که جنگ 6 روزه نه تنها مقاومت اعراب را کاهش نداده بلکه باعث رادیکال تر شدن و قدرتمندتر شدن جریان مقاومت آنان شده است. جنگ 6 روزه باعث شهادت و آواره شدن هزاران عرب شد. این افراد به زودی از دولت های ناسیونالیست عرب روی گردان شده و شروع به مبارزه مستقل و چریکی با اسرائیل کردند. ژنرال های اسرائیل از دهه 80 تا امروز درگیر جنگ سخت با گروه های مختلف مقاومت از حماس گرفته تا جهاد و حزب الله هستند و همگی قبول دارند که وضعیت امنیتی شان به مراتب بدتر از سال های دهه 60 شده است.
این مساله همان چیزی است که فرانتس فانون، متفکر فرانسوی زبان و مدافع انقلاب الجزایر نیز بر آن تاکید دارد. فانون معتقد است فرانسه در سرکوب انقلاب الجزایر با یک دور مواجه است. حکومت فرانسه برای سرکوب انقلابیون شروع به کشتن و سرکوب آنان می کند اما همین سرکوب و کشتار باعث تندتر شدن روحیه انقلابی مردم الجزایر و تربیت نسلی انقلابی تر می شود. اصل فرانتس فانون در خاورمیانه نیز حاکم است. کشتار مردم و آوارگی ساکنان بومی مناطق مختلف خاورمیانه توسط اسرائیل نه تنها مساله امنیت این رژیم را حل نمی کند بلکه به تندتر شدن مخالفان و افزایش روحیه انقلابی آنان می انجامد.