دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده در حال چینش کابینه خود و معرفی چهرههایی است که از نگاه منتقدان چهرههایی رادیکال و بعضاً جنگطلب محسوب میشوند. با این حال، هنوز برخی تحلیلگران معتقدند که شخص ترامپ همچنان دوست دارد همان ترامپِ «هنر معامله» باشد؛ رئیسجمهوری که دوست دارد قراردادهای تجاری جدید و سودآور امضا کند، به جنگها پایان دهد و با کشورهایی که به دشمنی با ایالات متحده مشهورند توافق صلح امضا کند. نگاه این تحلیلگران چندان مبتنی بر واقعیت به نظر نمیرسد.
رابرت اوبرایان، آخرین مشاور امنیت ملی ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری او روز یکشنبه ۲۴ نوامبر به پولیتیکو گفت: «در روزهای آغازین کارم به رئیسجمهور گفتم که شما به عنوان یک صلحساز شناخته خواهید شد.» اوبرایان تصریح کرد: «فکر میکنم او هنوز هم همان دیدگاه را دارد.»
مشکل اظهارات اوبرایان فقط این نیست که آیا هنوز هم ترامپ دیدگاهی صلحطلبانه دارد و میخواهد با امضای توافق با دشمنان آمریکا مشکلات را حل کند یا نه. مسئله این است که ترامپ حتی در دوره نخست ریاستجمهوری خود نیز نتوانست در این زمینه موفق باشد. تلاشها و سیاستهای او برای اعمال فشار یا دعوت به گفتوگو برای حصول توافق با چین، ایران و کرهشمالی شکست خورد و مذاکرات با روسیه در بسیاری از زمینهها یا شروع نشد یا بینتیجه باقی ماند.
علاوه بر این، طی چهار سالی که ترامپ از کاخ سفید رفته، فضای بینالمللی تغییرات زیادی داشته و این تغییرات به این معناست که چهلوهفتمین رئیسجمهور ایالات متحده ژانویه ۲۰۲۵ در شرایط بسیار سختتری نسبت به گذشته کار خود را آغاز خواهد کرد.
در ادامه پنج تحول مهم این سالها را که شرایط را به طور چشمگیری تغییر داده و باعث شده چشماندازی برای صلح یا توافق در کوتاهمدت وجود نداشته باشد، مرور میکنیم:
1 رئیسجمهور منتخب آمریکا حتی همین امروز هم که هیچ مسئولیت رسمی بر عهده ندارد، در خصوص یکی از مهمترین وعدههای انتخاباتی خود مورد سوال قرار میگیرد. دونالد ترامپ در ایام انتخابات به طور مکرر این وعده را تکرار میکرد که در صورت پیروزی در انتخابات «حتی پیش از رئیسجمهور شدن» هم میتواند به جنگ در اوکراین پایان دهد.
او همچنین در تابستان امسال گفت که اگر رئیسجمهور شود «ظرف ۲۴ ساعت» آتشبس در اوکراین برقرار خواهد کرد و سپس با چشمپوشی اوکراین از بخشی از سرزمینش در قبال عضویت در ناتو به جنگ پایان میدهد.
برای دستیابی به آتشبس یا توافقی قابل قبول برای پایان دادن به جنگ نیاز به این است که خطوط مقدم تا حدی پایدار باشد، هیچ کدام از طرفین احساس نکنند که زمان به نفع آنها سپری میشود و هیچکدام بر این باور نباشند که یک پیروزی قاطع به زودی در دسترس خواهد بود. ترامپ دو روز پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا با ولادیمیر پوتین تماس گرفت و به او هشدار داد که در ادامه از اقداماتی که به تشدید درگیریها و پیچیدهتر شدن شرایط منجر میشود، خودداری کند.
در مقابل، نهتنها خواسته ترامپ تحقق نیافت که از یک سو روسیه در حال آمادهسازی یک حمله بزرگ در مناطق شرقی اوکراین است و از سوی دیگر جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده با صدور مجوز استفاده اوکراین از موشکهای اتکامز آمریکایی برای حمله به عمق خاک روسیه باعث شد تا نگرانیها از تشدید تنشها و تبدیل شدن جنگ اوکراین به جنگی بزرگتر تشدید شود. روسیه، هفته گذشته در واکنش به اقدام آمریکا ضمن تغییر دکترین هستهای خود و تهدید به استفاده از تسلیحات هستهای حمله موشکی گستردهای به اوکراین انجام داد.
مایکل والتز، مشاور امنیت ملی معرفیشده از سوی ترامپ در واکنش به این تحولات گفت: «این یک پله دیگر از نردبان تنش است و هیچکس نمیداند فرجام این وضعیت چه خواهد شد.»
حالا ترامپ که در پایان دوره قبلی ریاستجمهوری خود تنشها میان روسیه و اوکراین را یک بحران میدید که احتمال جلوگیری از تبدیل شدن آن به جنگ وجود دارد با شرایطی مواجه است که یا در ابتدای ریاستجمهوری خود باید با اعمال فشار بر اوکراین و تأمین خواستههای روسیه به جنگ پایان دهد یا همانند دولت بایدن بکوشد با اعمال فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی، روسیه را به پایان جنگ وا دارد.
در سناریوی اول، متحدان اروپایی ترامپ به شدت از او خشمگین خواهند شد. در حزب جمهوریخواه نیز چهرههای طرفدار اوکراین در مقابل ترامپ خواهند ایستاد و وضعیتی به وجود خواهد آمد که ترامپ به عنوان یک رئیسجمهور ضعیف که با امتیاز دادن به روسیه جنگ را تمام میکند دیده خواهد شد.
در سناریوی دوم نیز روسیه ثابت کرده است که این جنگ را برای خود یک جنگ مرگ یا زندگی میبیند و از همین رو تمام توان خود را به کار خواهد بست تا در برابر فشارها مقاومت کند.
2 اسرائیل همزمان در دو جبهه در حال جنگ است. آنها پس از گذشت بیش از یک سال از شروع جنگ در غزه و کشتار بیش از ۴۴ هزار نفر از مردم غزه همچنان برنامهای برای پایان جنگ ندارند و در لبنان نیز به رغم اینکه منابع خبری آمریکایی از «موافقت نتانیاهو با آتشبس در لبنان» خبر دادهاند اما مشخص نیست این آتشبس احتمالی هم پایانی بر جنگافروزیهای اسرائیل در منطقه باشد. واشنگتنپست گزارش داده که نتانیاهو قصد دارد آتشبس در لبنان را به عنوان «هدیه» به ترامپ بدهد.
به گزارش نیویورکتایمز، ترامپ در گفتوگوهای خصوصی هم به نخستوزیر اسرائیل و هم به مذاکرهکنندگان آمریکایی در قطر اعلام کرده که از طرح نظامی نتانیاهو حمایت میکند اما خواهان آن است که تا پیش از مراسم تحلیف در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵، همه چیز تمام شده باشد.
با این حال در آن سوی ماجرا، نتانیاهو نهتنها خواهان دریافت حمایت بیشتری از سوی ترامپ در مقایسه با بایدن است بلکه در داخل هم در مقایسه با قبل جایگاه مستحکمتری پیدا کرده و پیشبینی میشود که کابینه او دست کم تا یک سال آینده بتواند قدرت را حفظ کند.
از طرفی، نظامیان اسرائیلی در طول جنگ بهویژه در ماههای اخیر چندین بار اعلام کردهاند که اهداف آنها در غزه محقق شده اما دولت نتانیاهو نهتنها گامی در راستای پایان دادن به جنگ و کشتار مردم فلسطین بر نداشته بلکه آشکارا گفتوگوهایی در خصوص اشغال کامل نوار غزه و حتی کرانه باختری در اسرائیل در جریان است.
چهرههایی نیز که ترامپ برای تصدی پستهای کلیدی سیاست خارجی معرفی کرده از جمله مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، الیز استفانیک، نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد و مایک هاکابی، سفیر آمریکا در اسرائیل چهرههایی هستند که نهتنها اهمیتی برای پایان جنگ در غزه قائل نیستند بلکه احتمالاً از تداوم اشغالگری اسرائیل حمایت میکنند و این یعنی بحرانزایی اسرائیل همچنان ادامه خواهد داشت.
3 در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ، او «دوستی ویژهای» با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی داشت و نامههای صمیمانهای بین آنها رد و بدل شد. رئیسجمهور منتخب آمریکا همواره نوع رابطه خود را با رهبر کره شمالی «خاص و عمیق» توصیف میکند.
از زمان پایان ریاستجمهوری ترامپ در ژانویه ۲۰۲۱، پیونگیانگ بهطور قابل توجهی موشکهای قارهپیمای خود را توسعه داد. کیم جونگ اون همچنین با امضای پیمان مشارکت جامع استراتژیک، اتحادی جدید و متفاوت با روسیه شکل داد که ضمن تقویت همکاریهای دو طرف، کرهشمالی را قادر میساخت تا از روسیه کمکهای مالی، مواد غذایی و سوختهای فسیلی دریافت کند. مجموعه این عوامل سبب شده است که در چهار سال گذشته، تمایل کره شمالی برای مذاکره با آمریکا یا کره جنوبی به میزان قابل توجهی کاهش یابد.
استفان ورتایم، پژوهشگر اندیشکده کارنگی در این باره مینویسد: «ما دیگر در موقعیتی نیستیم که بتوانیم توافقی را که امکان دستیابی به آن در دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ وجود داشت، امضا کنیم. انرژی و زمان زیادی خواهد برد که آمریکا بتواند کره شمالی را از روسیه دور کند.»
ادوارد هاول، تحلیلگر اندیشکده چتم هاوس نیز نوشته است: «در تحلیل مسیر آینده سیاست ایالات متحده در قبال کره شمالی، اظهارنظرها باید از واقعیت جدا شوند. انتصابات اخیر ترامپ در کابینهاش نشاندهنده رویکردی احتمالاً تهاجمی نسبت به چین است، اما همچنین اشتیاق به تمایز سیاست خارجی، دولت وی را از سیاست خارجی سلف خود متفاوت نشان میدهد.
استراتژی بایدن حمایت کامل از متحدان بود و ترامپ چنین رویکردی ندارد، اگر دولت دوم ترامپ تعهد واشنگتن را به متحدان اقیانوس هند - اقیانوس آرام خود به میزان قابل توجهی کاهش دهد، درخواست کره جنوبی و ژاپن برای دستیابی به قابلیتهای هستهای مستقل آنها افزایش خواهد یافت. در چنین شرایطی، احتمال تشدید مسابقه تسلیحاتی در شبهجزیره وجود دارد و واشنگتن نیز برای اعمال تحریم علیه متحدان خود تحت فشار قرار خواهد گرفت.»
4 بازگشت ترامپ به کاخ سفید در شرایطی خواهد بود که مسئله تایوان در مقایسه با گذشته به بحران بزرگتری تبدیل شده و مقامهای ارشد چینی از جمله شیجینپینگ، رئیسجمهوری خلق چین در خصوص اتحاد دوباره چین و تایوان مصممتر شدهاند.
ویلیام برنز، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) فوریه ۲۰۲۳ گفت که چین خود را برای تهاجم به تایوان تا سال ۲۰۲۷ آماده میکند. برنز تأکید کرد که انگیزه و میل شیجینپینگ برای این کار را حتی در صورتی که درگیری نظامی اجتنابناپذیر باشد «بسیار جدی» میداند.
ترامپ همچنین با این واقعیت مواجه خواهد شد که اتحاد میان چین و روسیه طی چهار سال گذشته قویتر و عمیقتر شده است و دو طرف همکاریهای گسترده اقتصادی و نظامی را در دستور کار قرار دادهاند.
هرچند رئیسجمهور آمریکا وعده داده که در نخستین روز کاری خود تعرفههایی را برای واردات کالاهای چینی اعمال کند و مشکلات اقتصادی از جمله کاهش سرعت رشد یکی از جدیترین چالشهای چین به حساب میآید اما ترامپ تأکید کرده که بههیچوجه خواهان جنگ و شلیک گلولهها نیست و همین مسئله باعث میشود چین به اتحاد دوباره با تایوان حتی از طریق نظامی به عنوان یک گزینه ممکن فکر کند.
نشریه فارنافرز در مقالهای که آگوست ۲۰۲۴ منتشر کرد، آورده است: «زمانی که ترامپ در سال ۲۰۱۷ روی کار آمد، مهمترین نگرانی او درباره چین کسری تجاری عظیم ایالات متحده بود و برای اولین بار در آمریکا، کسری بودجه و همچنین برتری فناوری چین بهعنوان یک موضوع امنیت ملی تلقی شد. نهتنها دولت ترامپ چین را «قدرت تجدیدنظرطلب» و رقیب راهبردی نامید بلکه حزب کمونیست این کشور را نیز تهدیدی برای سبک زندگی آمریکایی و «جهان آزاد» معرفی کرد. دولت ترامپ با راهاندازی رویکرد تهاجمی و درعینحال متناقض «کل دولت» تصمیم گرفت تقریباً در هر موضوعی با چین رقابت کرده و با آن مقابله کند.
دولت ترامپ کار خود را از حوزه تجارت و با اعمال تعرفههای تنبیهی بر واردات چینی شروع کرد و سپس فعالیتهای خود را گسترش داد تا مشتمل بر افزایش نظارت و تحدید سرمایهگذاریهای انجامگرفته از سوی چینیها، تشدید کنترلهای صادراتی اعمال شده روی فناوریهای پیشرفته و اقدامات هدفمند علیه شرکتهای چینی خاص دارای حضور گسترده در خارج از کشور، مانند هواوی، گردد.
در حوزه مسائل امنیتی نیز دولت ترامپ گامهای جدیدی برای حفظ تفوق ایالات متحده در منطقهای که استراتژیستها اکنون آن را «ایندوپاسیفیک» یا «اقیانوس هند- اقیانوس آرام» میخوانند برداشت. دولت ترامپ تضمینهای امنیتی ویژهای به تایوان داد و از تاکید بر سیاست دیرینه «چین واحد» واشنگتن کاست. در تلاش برای برقراری موازنه جمعی علیه چین، منابع جدیدی را روانه کواد (گروه متشکل از آمریکا، هند، استرالیا و ژاپن) کرد و فعالیتهای نظامی ایالات متحده در غرب اقیانوس آرام را برای به چالش کشیدن ادعاهای ارضی چین افزایش داد.
در حوزه روابط سیاسی بین ایالات متحده و چین، ترامپ دیدگاههای ایدئولوژیک سفت و سختی درباره رهبری چین نداشت، اما به مقامات دولت خود و کنگره ایالات متحده اجازه داد تا بهشدت از حزب حاکم چین و حکمرانی داخلی آن، بهویژه سیاستهای آن درباره سین کیانگ و هنگکنگ، انتقاد کنند.
در دیپلماسی چندجانبه نیز واشنگتن شروع به «هیولاسازی» از چین و مقابله قوی با نفوذ بینالمللی آن کرد و تلاش نمود نقش جهانی رو به گسترش پکن را که در قالب طرح کمربند- جاده نمود یافته بود و مشارکت فزاینده آن را در نهادهای سازمان ملل محدود کند. سپس در سال ۲۰۲۰ و در بحبوحه یک سال انتخاباتی پیچیده در ایالات متحده، گسترش همهگیری کرونا به مارپیچ نزولی روابط واشنگتن و پکن سرعت بخشید.
دولت ترامپ این بحران حوزه سلامت عمومی را به گردن دولت چین انداخت، بیشتر گفتوگوهای دوجانبه را به حالت تعلیق درآورد و موضعی خصمانه نسبت به پکن اتخاذ کرد. در ژوئیه ۲۰۲۰، دولت ایالات متحده حتی دستور تعطیلی سرکنسولگری چین در هیوستون را صادر کرد و از این کنسولگری با عنوان «مرکز جاسوسی و سرقت مالکیت معنوی» یادکرد.
دولت جدید ترامپ تقریباً بهطورقطع سیاست تجاری تهاجمیتری را در قبال چین دنبال خواهد کرد. ترامپ اعمال تعرفه ۶۰ درصدی بر همه کالاهای تولیدشده در چین و همچنین لغو «وضعیت عادی روابط تجاری دائمی چین» را پیشنهاد کرده است. برخی مقامهای سابق آمریکایی هشدار دادهاند که سیاست تعرفهها جواب نخواهد داد. ویلیام راینش، مقام سابق بازرگانی و تحلیلگر فعلی مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در این باره نوشته است: «این سیاست در دوره قبل جواب نداد و بینتیجه باقی ماند. من هیچ دلیلی نمیبینم که چرا آن سیاست شکستخورده باید این بار جواب دهد.»
5 یکی از چالشهای مهم ترامپ در سالهای پیش رو مسئله ایران خواهد بود. رئیسجمهور منتخب آمریکا در دور نخست ریاستجمهوری خود تلاش کرد با خروج از برجام و به راه انداختن کارزار «فشار حداکثری» ایران را مجبور به پذیرش خواستههای خود کند اما در نهایت موفق نشد.
این بار هم گرچه زمزمههایی در خصوص ارسال پیام به طور غیرمستقیم میان ایران و آمریکا وجود دارد اما واقعیت این است که تیم سیاست خارجی ترامپ را چهرههایی تشکیل میدهند که مواضعشان علیه ایران حتی تندتر از تیم سیاست خارجی دولت نخست او است.
جمال عبدی در اندیشکده کوئینسی مینویسد: ترامپ با وجود شهرتش به سختگیری و اقداماتی مانند اعمال تحریمهای فشار حداکثری، تبادل حملات لفظی و تهدید به نابودی مکانهای فرهنگی ایرانی و پاره کردن توافق هستهای ۲۰۱۵ اغلب خط مشی متفاوتی نسبت به جمهوریخواهان در قبال ایران داشته است. در سال ۲۰۱۵، زمانی که نامزدهای رقابت برای نامزدی حزب جمهوریخواه خود را ملزم به محکوم کردن و وعده «پاره کردن» توافق هستهای ایران که توسط دولت اوباما مذاکره شده بود، میکردند، ترامپ گفت که توافق را پاره نخواهد کرد بلکه با سختگیری آن را اجرا میکند.
وی در آن زمان اظهار داشت که مخالفانش نمیدانند جهان واقعاً چگونه کار میکند. وقتی او سرانجام وعده پاره کردن برجام را داد، یکی از انتقادات اصلی او این بود که آمریکا نمیتواند مانند دیگر طرفهای توافق از آن از نظر مالی بهرهمند شود؛ که البته این به دلیل «دیوار تحریمهای» خودخواسته آمریکا علیه ایران است. وقتی ترامپ این وعده را عملی کرد و در سال ۲۰۱۸ از توافق هستهای خارج شد (رویکردی که همحزبیهای جمهوریخواه او از آن حمایت کرده بودند اما احتمالاً واقعاً اجرایش نمیکردند) بذرهای فاجعه کاشته شد.
ترامپ، مارکو روبیو را به عنوان وزیر خارجه دولت بعدی پیشنهاد کرده و به احتمال قوی او مورد تأیید سنا قرار میگیرد. روبیو یکی از تندروترین چهرههای سیاسی در آمریکا در موضوع مواجهه واشنگتن با تهران به حساب میآید. به باور او، محور ایران، روسیه و چین «مهمترین تهدید ژئوپلیتیکی» علیه آمریکا است. این سناتور آمریکایی در بیانیهای که ۱ اکتبر پس از حمله موشکی جمهوری اسلامی ایران به اسرائیل (عملیات وعده صادق ۲) به حمایت از اسرائیل منتشر کرد، نوشت: «اسرائیل حق دارد بدون در نظر گرفتن تناسب به این حمله پاسخ دهد و این تهدید را متوقف کند.»
او همچنین، ایران را عامل وجود مقاومت علیه سیاستهای آمریکا و اسرائیل در منطقه میداند: «بدون ایران، حماس وجود نداشت، حزبالله وجود نداشت و گروه شبهنظامی شیعهای در عراق یا سوریه نبود که به ما حمله کند.»
زمانی که در روز ۷ نوامبر در یک گفتوگوی تلویزیونی از روبیو درباره سیاستهای احتمالی دولت ترامپ در قبال ایران پرسیده شد، او اظهار کرد: «تنها چیزی که ایران بیش از تبدیل شدن به قویترین کشور منطقه به آن اهمیت میدهد، بقای قدرت در این کشور است و ترامپ تهدیدی برای این مسئله به حساب میآید.» روبیو تأکید کرد که دولت ترامپ در مواجهه با ایران «صریح و محکم» خواهد بود. سناتور ایالت فلوریدا و وزیر خارجه آینده آمریکا پیشتر نیز در دوره نخست ترامپ از سیاستهایی نظیر خروج آمریکا از برجام یا ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس حمایت کرده بود.
علاوه بر نگاه رادیکال دولتمردان آینده آمریکا به مسئله ایران، چالش دیگر ترامپ این است که درگیریها و تنشهای منطقهای بهویژه تقابل ایران با اسرائیل شرایط خاورمیانه را تا حد زیادی پیچیده کرده و حتی در صورت وجود اراده سیاسی در واشنگتن دستیابی به یک توافق کار بسیار سختی به نظر میرسد.