به گزارش آرانیوز حالا تنها لکهای شور و خاکستری دیده میشود از آن بالا؛ از شیشه هواپیمایی که روزی بر فراز شمال غربی ایران، درخشش سبزرنگی را به چشم میدیدید، وقتی خلبان از بلندگو اعلام میکرد که بر فراز آسمان ایران هستیم، ما هم با انگشت به بغلدستیمان که نزدیک پنجره نبود، آن پهنه سبزرنگ را نشان میدادیم و به خود میبالیدیم که ببینید چه تلالویی دارد؛ از آن نگین سبز رنگ حالا تنها شوری بیرمق آبش مانده و سرخی کمجانی که هنوز از آن بالاها پیداست. مردم آن پایین که در کنار دریاچه ارومیه یا روستاهای اطراف آن زیست میکنند، تنها از شوربختی خود و دریاچه کمجانی که باقی مانده است، میگویند و به چشم خود، این شوری گسترده را میبینند و اگر پیرترها به یاد داشته باشند، برای جوانها از دریاچهای میگویند که روزگاری، چون زمردی سبزفام میدرخشید.
عادت کردهایم انگار که برای هر اتفاقی بگوییم؛ قدیمترها بهتر بود و به همان تصور خیالیمان، آنقدر جامهای بدقواره بپوشانیم و از تنش به در کنیم تا شاید در نهایت اندازه واقعیت شود. بلایی که سر تالابهای سرزمینمان آوردیم هم شبیه همین دوخت و دوز خیاط خیالمان است که در کنج پستویی نشسته است و امیدهای واهی، رویاهای از دست رفته را میبافد. اینکه انتظار معجزه از آسمان داریم که سالهاست کم بارش شده است، در حالی که آبهای زیرزمینی را صرف کشتهای گستردهای کردیم که هیچ کنترلی برآن نبود و نیست.
دریاچه ارومیه که بیش از دو دهه از روند خشک شدنش میگذرد، با وجود تشکیل ستاد احیا و همه اقداماتی که صورت گرفت نیز زنده نشد و با روند خشک شدن آن، به گونهای پیش میرود که به گفته «سروش طالبیاسکندری»، پژوهشگر آب، تنها میتوانیم تبدیل شدن دریاچه به دریاچهای فصلی را شاهد باشیم. کشاورزی بیرویه، حفر چاههای غیرمجاز، برداشتهای بیش از حد آب از منابع ورودی، سدسازیهای ایران و ترکیه، در کنار کاهش میزان بارش، بزرگترین دریاچه آب شور در خاورمیانه را مدام کوچکتر از قبل کرد. به طوری که دیگر به رونق گذشته خود باز نخواهد گشت.
حالا مدیرعامل شرکت آب منطقهای آذربایجان غربی هم سطح تراز دریاچه را ۵۵ سانتیمتر کمتر به نسبت سال گذشته اعلام کرده است. با این حال در شرایطی برخی ادعای نجات دریاچه را مطرح میکنند که به گفته یک پژوهشگر آب، همه اقداماتی که مطرح میشود، تنها راهحلی موضعی است و امیدی به بازگشت آن دریاچه وسیع و پرآب قبلی وجود ندارد. نمیتوان از اقدامات موضعی که باقی مانده است، آن هم اگر اجرایی شوند، انتظار زندگی بازیافتهای را برای این زیستبوم داشت که بخشهای بسیاری از آن در آستانه نابودی کامل است.
دسترسی ساده کشاورزان به آب دریاچه، به خصوص در قسمت جنوبی آن، از مهمترین عوامل کم شدن آب دریاچه بوده است. دولتها هم تا امروز توانایی و اقتدار لازم برای جلوگیری از این اقدام را یا نداشتند یا ضرورتش را تشخیص ندادند.
سروش طالبیاسکندری، پژوهشگر آب، با بیان اینکه دریاچه دیگر شبیه چهل سال قبل خود نمیشود، به «اعتماد» گفت: «با وجود همه آنچه بر دریاچه ارومیه تا به امروز گذشته، این تخیل است اگر تصور کنیم که میشود آن را شبیه گذشته کرد و امید واهی رسیدن به آن را داشت.»
تصور یک دریاچه فصلی را طالبیاسکندری اینگونه توصیف میکند: باید وضعیت جدید دریاچه را بپذیریم و قبول کنیم که با یک دریاچه فصلی مواجه هستیم. دریاچهای که اواخر بهار، بخش نسبتا زیادی از آن آبگیری و تا اوایل پاییز تقریبا بیشتر حجم آن خشک میشود.
این پژوهشگر آب، اما درباره افرادی که راهکار میدهند و انتظار گسترده شدن دریاچه ارومیه را به همان شکلی که در گذشته بود دارند نیز گفت: «با توجه به همه اقداماتی که در دو دهه گذشته انجام دادیم، این انتظار درستی نیست و من فکر نمیکنم که حتی به راهکاری هم در موردش رسیده باشیم.»
حالا عیسی کلانتری، دبیر پیشین احیای دریاچه ارومیه نیز در گفتوگویی بیان کرده است که دریاچه را خشکاندند و این اتفاق بر اثر بیتوجهی دو دولت اخیر رخ داده و دلیل آن نیز ندادن حقابه دریاچه بوده است. اما سروش طالبیاسکندری در این باره میگوید: «آقای کلانتری طوری صحبت میکند که دریاچه را خشکاندند و نااهلان را بالای سردریاچه گذاشتند که گویا راهحل در دستان ایشان بوده است. درحالی که این یک توهم و دروغ است و اولین کسی هم که میداند این حرف، حرف درستی نیست خود آقای کلانتری است.»
این پژوهشگر آب درباره اقدامات ستاد احیای دریاچه ارومیه نیز گفت: اصلیترین ابتکار ستاد احیای دریاچه ارومیه و کارگروه ملی نجات دریاچه ارومیه، باز و بسته کردن سد بود و اینکه با چه دبی و در چه زمانی آب از سد رها شود که به دریاچه برسد یا اینکه چه محدودیتهایی برای رهاسازی آب برای کشاورزان در نظر گرفته شود، به اضافه طرح انتقال آب، عمدتا هم از خارج حوضه یا تصفیه پسابهای داخل حوضه. این اقدامات بسیار موضعی و کوچک است، نسبت به اینکه انتظار داشته باشیم، دریاچه غیرفصلی داشته باشیم.
اقتصاد آبمحور ایران، نه تنها دریاچه ارومیه، بسیاری از تالابهای بزرگ ایران را هم در دهههای اخیر با چالش کم آبی مواجه کرد. سروش طالبیاسکندری میگوید که چه شیوهای برای توسعه در کشور و در بخش دریاچه ارومیه داریم که میتواند با اتکای کمتر به آب این توسعه را محقق کند؟
او معتقد است که در بخشهای وسیعی از حوضه دریاچه ارومیه به ویژه در جنوب دریاچه، دسترسی به آب خیلی دسترسی سهلالوصولی است. یعنی یک کشاورز در میاندوآب، مهاباد، نقده، بوکان، سقز، به راحتی میتواند به آب دسترسی داشته باشد. شما ممکن است رهاسازی از سد را تغییراتی دهید که آب از کانال کمتر به دست کشاورز برسد، ولی کشاورز میتواند از رودخانه و مهمتر از چاهش پمپ کند. کنترل کردن دسترسی آب کشاورز، به خصوص در جنوب دریاچه ارومیه موضوع سختی است که دولت نیز به نظر میرسد برای اینکه چنین اقتداری را اعمال کند، ضعیف است.
ما تئوریای هم نداریم که این کنترل به چه شکلی صورت بگیرد تا آب در کشاورزی کمتر مصرف شود و به دریاچه برسد. بحث درباره تغییر بسیار بزرگ و پرهزینهای است. یعنی کشاورزی که اکنون میلیاردها مترمکعب مثلا ۴ تا ۵ میلیارد مترمکعب آب مصرف میکند، قرار است که مثلا حتی اگر نیمی از آب به دریاچه ارومیه برسد، یعنی سطح کشاورزی و درآمد حاصل از آن باید بسیار کاهش پیدا کند. مشاغل مرتبط با کشاروزی باید کم شود و این بسیار پرهزینه است. نه تنها در ایران که در هیچ جای جهان هم بعید میدانم راهحل دسترسپذیری برای حل اینچنین مساله بزرگی وجود داشته باشد.
ما تا وقتی نتوانیم راهحلی برای کنترل و مدیریت دسترسی به آب و کاهش مصرف آب داشته باشیم، صحبت کردن از اینکه دریاچه را خشکاندند و انگار فرد خاصی راهحلی داشته است، فریبکاری بیش نیست. باید قبول کنیم که در شرایط امروز، دریاچه فصلی است و تمام شد و رفت. ولی اگر ادعایی غیر از این داریم، باید برایش تئوری داشته باشیم و ما نداریم.
ستاد احیای دریاچه ارومیه که از سال ۸۹ ایجاد شد، با تشکیل یک کمیته راهبردی و بیش از صدها کارشناس متاسفانه نتوانست آنقدر موفق عمل کند و برنامه هدفمند مشخصی را دنبال کند و همواره مورد انتقاد پژوهشگران قرار گرفته است. سروش طالبیاسکندری درباره اقدامات ستاد گفت: ستاد احیای دریاچه ارومیه در این سالها، اقداماتی را بسیار موضعی پیش برده و خودش را به آنها دلخوش کرده است.
مهمتر اینکه ادعا کرده است با این اقدامات موضعی من دریاچه را تا سال فلان میرسانم به یک تراز اکولوژیک، در حالی که این اشتباه است. اصلا این امکان ندارد. با وجود گستردگی سطح کشت و میزان مصرفی آبی که در کشاورزی این منطقه رخ میدهد، چنین ادعایی توهم و ستاد احیا موفق نبوده است.
این ناتوانی به این معنا نیست که مشخصا میشد مثلا این ۴ اقدام را انجام داد و اینها ندادند. ما برایش راهکای نداریم. چالشهای بسیاری این میان وجود دارد. درباره مواردی صحبت میکنیم که بهرهبردارهای محلی در یک جایگاه خرد معینی، قدرت بسیاری برای دسترسی به آب دارند. ما از مرکز کنترل کردن این افراد برایمان دسترسناپذیر است. یعنی من با ۵۰ هزار نفر کشاورز نمیتوانم طرف شوم که مثلا آنها را کنترل کنم و بگویم این را بکارید و کمتر آب دهید و....
او با تکیه بر پژوهش میدانی که در منطقه انجام داده است، افزود: اصلا اینکه صحبت من به گوش آن کشاورز رسیده باشد، خودش جای سوال دارد. یعنی در میاندوآب وقتی میپرسیدم که برای دریاچه ارومیه چه کارهایی انجام شده و دریاچه چطور خشک شده است، میدیدم که مطلقا چیزی به گوش آنها نرسیده که اقدامات و کارها چیست. این زمانی بود که ۷ تا ۸ سال از عمر ستاد احیای دریاچه ارومیه گذشته بود. مثلا میگفتند که یک اقداماتی انجام میدهند که آب بیاورند از زاب یا ارس که دریاچه احیا شود. اینکه کاهش مصرف در کشاورزی باید اتفاق بیفتد، اصلا لمس نشده بود. این آحاد کشاورز مصرفکننده آب، برای دولتی از مرکز دسترسناپذیر است.
اینکه ما با چهار تا مصوبه و جلسه تصور کنیم که گفتیم ۴۰ درصد کاهش مصرف اتفاق میافتد و اتفاق افتاد، توهم است. آن هم در منطقهای که دسترسی به آب بسیار سهلالوصول است و شما نهایتا بتوانید کانال را مدیریت کنید. روی آب چاه که نمیتوانید نظارت ویژهای داشته باشید. روی برداشتهای غیررسمی از منابع دیگر آبهای سطحی که نمیتوانید کنترل و ارادهای داشته باشید. برای همین اگر ما تخیلمان رساندن دریاچه به یک تراز اکولوژیک یا یک پهنه نسبتا وسیع آب دارد، نه اقدامات ستاد احیا بیربط بوده است و این قابل دستیابی نیست.