ماه گذشته، دونالد ترامپ تنها با امضای یک فرمان اجرایی، نقش امنیتی آمریکا در خاورمیانه را دگرگون کرد. برای نخستین بار در تاریخ ایالات متحده، واشنگتن بهطور رسمی متعهد شد از یک شریک در خاورمیانه دفاع کند؛ شریکی که نه اسرائیل است، نه عربستان سعودی، نه مصر، بلکه یکی از کوچکترین کشورهای خلیج فارس، قطر است.
به نوشته نشریه فارن پالیسی، اینکه بگوییم این تصمیم شوکآور بود، کوچکانگاری است. فرمان ترامپ یک تصمیم تاریخی بود، حتی اگر بازتاب عمومی درخوری دریافت نکرده باشد. اما اهمیت این تصمیم به معنای آن نیست که با دقت یا برنامهریزی اتخاذ شده باشد.
فرآیند منتهی به این تصمیم، شتابزدگی آن را نشان میدهد. در ۹ سپتامبر، اسرائیل به مقامهای حماس در دوحه حمله کرد، درست زمانی که آنان برای بررسی طرح پیشنهادی دولت ترامپ درباره آزادی گروگانهای اسرائیلی و برقراری آتشبس گرد آمده بودند. در پی این حمله که یک شهروند قطری نیز در آن کشته شد، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل ابتدا از عذرخواهی خودداری و تهدید کرد که اگر قطر اعضای حماس را از دوحه اخراج نکند، حملات بیشتری انجام خواهد داد.
اما ترامپ برای نجات «طرح ۲۰ مادهای» دولتش برای پایان جنگ، شخصاً وارد ماجرا شد. او میدانست که قطر، بهعنوان میانجی رسمی میان اسرائیل و حماس، در صورت کنارهگیری میتواند تمام روند صلح را متوقف کند. از همین رو از نتانیاهو خواست با محمد بن عبدالرحمن آلثانی، نخستوزیر قطر تماس بگیرد و بابت حمله عذرخواهی کند.
طبق متن رسمی گفتوگوی دو طرف که از سوی کاخ سفید منتشر شد، نتانیاهو با اکراه پذیرفت و اعلام کرد که «اسرائیل در جریان مذاکرات گروگانها، با هدفگیری رهبران حماس، حاکمیت قطر را نقض کرده است» و «متعهد میشود در آینده چنین حملاتی را تکرار نکند».
سپس، ناگهان و بدون هیچگونه پیشزمینهای، ترامپ فرمانی اجرایی را امضا کرد که ایالات متحده را متعهد میکرد در صورت حمله مسلحانه به قطر، از این کشور دفاع کند؛ اقدامی که بهکلی با سنت چند دههای سیاست آمریکا در منطقه مغایر بود.
مهمترین بخش این فرمان یکصفحهای چنین میگوید: «ایالات متحده هرگونه حمله مسلحانه به سرزمین، حاکمیت یا زیرساختهای حیاتی دولت قطر را تهدیدی علیه صلح و امنیت ایالات متحده تلقی خواهد کرد». این تصمیم کاملاً با سبک شخصی ترامپ در سیاست خارجی همخوانی داشت: واکنشهای ناگهانی، تصمیمهای بدون مشورت و کمتوجهی به ملاحظات راهبردی.
این فرمان با اولویتهای ژئوپلیتیکی جدید آمریکا همخوان نبود. دولتهای پیشین بارها تأکید کرده بودند که تمرکز اصلی واشنگتن باید از خاورمیانه به اروپا و منطقه هندـآرام منتقل شود. در حالی که راهبرد دفاع ملی ترامپ بر امنیت سرزمینی و نیمکره غربی تأکید دارد، نه خلیج فارس.
اگر این تصمیم حاصل ارزیابی دقیق راهبردی از شرایط منطقه بود، نشانههایی از آن تا کنون دیده میشد. برای نمونه، در گفتوگوی راهبردی واشنگتن و دوحه در مارس سال گذشته، باید اشارههایی به چنین تعهد امنیتی دیده میشد. یا پنتاگون باید تغییراتی در استقرار نیروهایش در خاورمیانه اعمال میکرد تا زمینهساز چنین توافقی باشد. حتی در شهری مانند واشنگتن، که پنهان نگه داشتن اطلاعات تقریباً ناممکن است، انتظار میرفت خبرهایی از مشورتهای داخلی یا رایزنی با مقامات قطری به بیرون درز کند. اما هیچکدام از این موارد رخ نداد. همه نشانهها حاکی از آن است که این تصمیم، در لحظه و بدون برنامهریزی قبلی اتخاذ شد.
البته شاید نیازی به واکنشهای هیجانی نباشد، چون این فرمان صرفاً یک دستور اجرایی است. گرچه از نظر ادبیات شبیه بند پنجم معاهده ناتو (تعهد دفاع جمعی) نوشته شده، اما چون به تصویب کنگره نرسیده، از نظر حقوقی الزامآور نیست. به بیان سادهتر، بهمحض خروج ترامپ از کاخ سفید، این تعهد خودبهخود منقضی میشود. دولت بعدی میتواند آن را تمدید کند، اما چنین احتمالی قطعی نیست، بهویژه اگر رئیسجمهور بعدی از حزب دموکرات باشد.
با این حال، تا آن زمان بیش از دو سال باقی مانده و تحولات فراوانی ممکن است در منطقه رخ دهد که باید در چارچوب جدید این تعهد امنیتی مورد بررسی قرار گیرد. شاید تضمین امنیتی ترامپ به دوحه تلاشی برای ترغیب قطر به ازسرگیری نقش میانجیگری و کمک به تحقق «صلح بزرگ خاورمیانه» باشد که دولت او وعده داده است. اما حداقل سه دلیل وجود دارد که این تصمیم ترامپ مصداق زیادهروی باشد.
در گام اول، اعتبار این تضمین محل تردید است. کافی است دامنه تهدیدات احتمالی علیه قطر را در نظر بگیریم. هرچند نتانیاهو بابت حمله به دوحه ابراز تأسف کرد و قول داد آن را تکرار نکند، اما کابینه افراطی او همچنان بر نابودی حماس اصرار دارد. یک تماس تلفنی نمیتواند تضمین کند که نتانیاهو برای حفظ قدرت، بار دیگر وعده خود را نقض نکند، امری که سابقه آن را بارها نشان داده است.
حال اگر اسرائیل دوباره دوحه را هدف قرار دهد، آیا ایالات متحده واقعاً برای دفاع از قطر وارد رویارویی نظامی با اسرائیل خواهد شد؟ پاسخ روشن است: هیچ آمریکایی چنین چیزی را باور ندارد. و همین واقعیت، اعتبار تعهد امنیتی واشنگتن به قطر را از همان آغاز، زیر سؤال میبرد.
و بعد، موضوع ایران مطرح است. اگر تهران بار دیگر - مانند حمله ۲۳ ژوئن، در پاسخ به بمباران تأسیسات هستهایاش توسط آمریکا - پایگاههای آمریکا در قطر را هدف قرار دهد، چه خواهد شد؟ یا اگر یکی از متحدان منطقهای ایران در منطقه به قطر حمله کند، آیا ترامپ که خود را وفادار به سیاست «اول آمریکا» میداند، واقعاً جان سربازان آمریکایی را برای دفاع از قطر به خطر خواهد انداخت و وارد جنگی تازه با ایران میشود؟
در حالیکه قطر میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در خاورمیانه است و در زمینههای امنیتی و میانجیگری نقش فعالی دارد، هیچکدام از بندهای فرمان اجرایی ترامپ اشارهای به تعهدات متقابل قطر در قبال ایالات متحده نکرده است، حتی در صورتی که به نیروهای آمریکایی در خاک قطر حمله شود.
هیچ شراکت امنیتی نمیتواند یکطرفه باشد. چنین توافقی باید یک پیمان دفاع متقابل باشد که دستکم در آن تصریح شود قطر در صورت حمله به منافع آمریکا در خاک خود، واکنشی نظامی نشان خواهد داد. لزومی ندارد جزئیات آن به صورت عمومی منتشر شود، اما باید نشانهای وجود داشته باشد که قطر نیز مسئولیتهایی فراتر از صرفاً «میزبانی نیروها و تجهیزات آمریکایی» بر عهده دارد.
اگر ترامپ اکنون آمریکا را متعهد به دفاع از قطر کرده، پرسش طبیعی این است که آیا پیشنهاد پیمان دفاعی متقابل با عربستان سعودی همچنان روی میز است یا نه؟ تحلیلگران خاورمیانه از مدتها پیش انتظار چنین توافقی را داشتند؛ چرا که هم ترامپ و هم جو بایدن، رئیسجمهور پیشین، طی دو سال گذشته چندینبار درباره جزئیات آن صحبت کرده بودند.
اما حالا، قطر نخستین کشوری شده که این امتیاز را دریافت میکند. سؤال اینجاست: آیا ایالات متحده توانایی آن را دارد که همزمان به چند شریک خاورمیانهای تضمین امنیتی رسمی بدهد؟ چنین روندی خطر افراط در تعهدات راهبردی را در پی دارد و میتواند منابع آمریکا را فرسوده کند.
نکته ماجرا این است که قطر و دیگر کشورهای عربی خلیج فارس خواهان چیزی بیش از یک فرمان اجرایی یا حتی یک پیمان دفاعی تصویبشده در کنگره هستند. چنین اسنادی - هرچقدر هم پرطمطراق - در نهایت ورق کاغذی بیش نیستند، مگر آنکه با اقدامات واقعی و سازوکارهای همکاری نظامی و امنیتی در میدان همراه شوند.