یک ضرب المثل قدیمی نیویورکی میگوید «اگر باور داری من پلی دارم که میتوانم به تو بفروشم». این ضرب المثل اغراق آمیز زمانی متولد شد که یک کلاهبردار مشهور با فروش پل بروکلین نیویورک ثروت زیادی به دست آورد.
در طلوع قرن بیستم، جورج سی پارکر بارها و بارها هر آنچه بین منهتن و بروکلین بود را برای فروش معرفی کرد، گاهی اوقات دو بار در یک هفته. او با جسارت ادعای مالکیت چندین مکان دیدنی دیگر در نیویورک، از جمله مقبره گرانت و مجسمه آزادی را داشت. او که در طرحهای خود روشمند بود، اسناد جعلی مفصل را به خریداران ناآگاه نشان میداد و از اموال عمومی ثروتی به دست میآورد. افراد ساده لوح زمانی متوجه میشدند که از آنها کلاهبرداری شده است که دولت میخواست باجههای عوارضی برپا کند.
این ضرب المثل که برگرفته از موضوع کلاهبرداری نیویورکیها است تا به امروز باقی مانده است. امروزه نیویورک همچنان نقطه اصلی تجارت و دلالی در سراسر آمریکا و حتی جهان است.
نیویورکیها به جفاگرانی معروف هستند که اعتماد افراد ساده لوح را به دست میآورند و طعمه خود را در شرایطی ساختگی فریب میدهند. آنهایی که به این شرایط شک میکنند، بی وقفه استقامت میکنند و نشانههای جدیدی پیدا میکنند که مایل به ماندن در خلسه اغوا کننده خود هستند. اما برخی دیگر تا زمانی که اشیاء قیمتی، امیدها یا رویاهایشان از بین نرود، متوجه نمیشوند چه چیزی را در شرف از دست دادن هستند.
اکثر نیویورکیها نژاد کلاهبرداران خود را میشناسند. از یک کلاهبردار کوچک در خیابان گرفته تا یک دزد در یک دفتر آسمان خراش، جز ثروت و جلال خود دغدغه دیگری ندارد. شارلاتانهای خودخواه و بلوفزن که معتقدند هرگز شناسایی یا دستگیر نخواهند شد، به سختی به دام میافتند.
فراتر از پل فروش
جنایات عواقبی دارد. دزدی هم از نظر اقتصادی و هم از نظر روحی باعث آسیب شدید هدف میشود. پارکر در زمان خود یک چهره محبوب بود و باور اینکه کارهای ظالمانه او موفق بوده اند، سخت است. اما قانون به او رسید و او آخرین سالهای خود را در زندان با محکومیتهای متعدد کلاهبرداری گذراند.
پارکر در مقایسه با دونالد ترامپ مبتدی بود. پارکر یک پل فروخت. ترامپ دیوار هزار مایلی نفرت خود را که نمادی دراماتیک از دیدگاه بیگانه هراسانه او برای ایالات متحده و نمادی مناسب برای سرمایه گذاریهای گمراه کننده او، است، ترویج میکند.
شرکتهای انحرافی رئیسجمهور سابق، چه در دوران ریاست جمهوریاش و چه در سالهای قبل، بزرگ و پیچیده هستند. جذابیت و رفتار او هنوز میلیونها نفر را فریب میدهد و نامزدی او در رقابتهای ریاست جمهوری شرایط را برای او بهتر میکند نه افرادی که فریب او را میخورند.
مری ترامپ، خواهرزاده رئیس جمهور سابق، به اختصار گفت که دایی اش «خیانت» را یک روش زندگی میدانست.
شیطنت ترامپ از زمانی شروع شد که او یک کارگزار مبتدی املاک و مستغلات بود که از ثروت پدرش استفاده میکرد. دوران کاری او به عنوان یک کاباره دار نشان داد او غریزه اولیه قوی برای گرفتن دارد تا دادن. تصویر تلویزیونی او مردی مسلط و سرسخت است، اما میراث او باعث درد و ویرانی میشود. هزاران نمونه از رفتارهای سخیف او وجود دارد که بیانگر این امر است.
ترامپ از یک الگوی تکراری در رویارویی با بانکها استفاده میکند. او بدهیهای هنگفتی را نمیپردازد و سپس به دنبال هر زاویهای برای کاهش یا حذف بدهی میلیونها دلاری خود است. وقتی در معرض خطر است در گوشهای قرار میگیرد، اقدامات شدیداً خصمانهای انجام میدهد تا رها شود.
حضور ترامپ در بیش از ۳۵۰۰ پرونده حقوقی در طول دوران حرفهای تجاریاش نشان میدهد که نیات و آثار او اغلب بحث برانگیز است. بار بزرگ بر دوش کسانی که از نقشههای موذیانه او آسیب میبینند غیرقابل اندازه گیری است.
استفاده از اعتبار
مناصب دولتی موهبتی برای کلاهبرداران نیویورکی بود. ترامپ متوجه شد این خصلت نیویورکیها است و میداند چگونه با انواع بازی از ضررهای خود بکاهد. او پس از رسیدن به بالاترین مقام در آمریکا، چمدانهای خود را بست و از نیویورک راهی واشنگتن شد، زیرا میدانست تجارت غیرقانونی او در واشنگتن پرسود خواهد بود.
موقعیت ملی ترامپ اعتماد به نفس او را بالا برد، اما جامعهای که قبلا کلاهبرداری و شیطنتهای او را دیده بود دیگر او را تحمل نکرد و او نتوانست برای دومین بار در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ افراد را فریب دهد. چهار سال بعد او بار دیگر شگردهای کلاهبرداری خود را به کار بست. هرچند موفق شد عدهای را فریب دهد ولی او از سوی ۱۲ هیئت منصفه به ۳۴ مورد جعل سوابق تجاری و حق السکوت متهم و مجرم شناخته شد. حتی حکم دادگاه عالی آمریکا که از او برای دسیسههای ریاستجمهوریاش محافظت میکند، به مشکلات او در شهری که او با بیشرمی از قانون سرپیچی کرد، پایان نخواهد داد. دادگاه عالی ایالات متحده پیشتر ممنوعیتی که دادگاه عالی ایالت کلرادو بر شرکت ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری وضع کرده بود را لغو کرد و به ترامپ اجازه داد در این ایالت در انتخابات شرکت کند.
ترامپ نیز مانند قهرمانش آل کاپون -یک اوباش بی رحم و قاتل که سرانجام به دلیل فرار مالیاتی به زندان افتاد- سرانجام در فعالیتهای غیرقانونی گرفتار شد که تخلفات بزرگتر و جنایتهای نفرت انگیز او را افشا میکند. اگرچه جرایم را میتوان جزئی توصیف کرد، اما دلیل محکومیت او موجه است. کلاهبرداری ترامپ در حال آشکار شدن است و مانند بسیاری از اسلاف بدنام خود، سیستم قضایی را مقصر مشکلات خود میداند.
ترامپ اکنون که وارد کارزار انتخاباتی آمریکا شده است همچنان همانند یک فروشنده داروی دروغین دیدگاهی اغراق آمیز برای کشور و حامیانش دارد که میتواند زوال این کشور را بیش از پیش به دنبال داشته باشد. تفرقهای که او ایجاد کرده است ادامه خواهد داشت، با این حال فریبکاری و درگیریهای دادگاهی شرایط را برای ترامپ سخت میکند و علیرغم موفقیت آشکار مبارزات انتخاباتی او، پلهایی که او قصد فروششان را داشت شروع به سوختن کرده اند. اگر او در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر شکست بخورد، تسهیلگران واشنگتن به سرعت وانمود میکنند که هرگز از او حمایت نکرده اند.
تلاش دیوانه وار او برای نجات خود بیهوده است، و مانند همه دارودسته نیویورکی، خانه پوشالی او در نهایت سقوط خواهد کرد. او که میدانست دنیای فانتزیاش ممکن است از هم بپاشد، بهطور قابل پیشبینی لفاظیهای خصمانه و توهینآمیز خود را افزایش میدهد و با عصبانیت ادعا میکند که او یک شهروند قانونمند و عادل است که هدف بدگویی دشمنانش قرار گرفته است. با این حال، به لفاظیهای خود در خصوص اینکه او یک رهبر بزرگ و تنها فردی است که میتواند ایالات متحده را از تاریکی به سوی آیندهای روشن هدایت کند، ادامه میدهد.