به گزارش آرانیوز ریبین گورانی» ۱۰ روز در کما برای زنده ماندن تلاش کرد. دود آتشسوزی گسترده در جنگلهای مریوان، اواخر مردادماه به ریههایش تاخت، همان زمان و پس از بازگشت از محل حادثه به مراکز درمانی رفت، اما آنطورکه انجمن محیطزیستی چیا نوشت، با تأخیر بستری شد و پس از چند روز وخامت حال، تهوع و سرگیجه شدید، نهایتاً در روز سهشنبه، ۴ شهریور، به کُما رفت.
۱۰ روز در کما ماند و ۱۴ شهریور خبر ازدسترفتنش آمد تا نامش در کنار «حمید مرادی»، «چیاکو یوسفینژاد» و «خبات امینی»، بهعنوان کشتهشدگان در آتشسوزیهای امسال کردستان قرار گیرد. حمید، چیاکو و خبات برای خاموش کردن آتش آبیدر اوایل مرداد جانشان را از دست دادند و حالا در شهریورماه، ریبین ۲۷ساله برای خاموش کردن آتش جنگلهای مریوان از دست رفته است.
آتشسوزی جنگلهای مریوان اواخر مردادماه و از محدودە روستای «هانە شیخان» شروع شد. آتش بهسرعت راهش را به روستاهای «انجیران»، «درهواران» و «بناوچلە» باز کرد و چند صد هکتار از زاگرس را در دود غرق کرد. ریبین، اهل روستای «ساوا» بعد از شروع آتشسوزیها به منطقه رفت؛ هرچند عضو انجمنهای محیطزیستی نبود، اما «جمال قادری»، عضو «انجمن محیطزیستی چیا» به «پیام ما» میگوید: بسیاری از روستاییان بعد از دیدن آتشسوزیها برای مهارش آمدند. «عموی ریبین عضو انجمن ماست و ما کمیته روستاها در انجمن داریم که مدام به این مناطق میرویم و با روستاییان صحبت میکنیم. ریبین هم بدون اینکه عضو انجمن باشد، به منطقه آمد. اکثر روستاییان دلشان برای زاگرس میتپد.»
قادری هنگام آتشسوزی در محدودە روستای «درهواران» مشغول اطفا بود و حالا با غمی عمیق میگوید: چند صد هکتار سوخته. «بعد از آنکه ریبین آسیب دید، به بیمارستان مراجعه کرد. اما گویا فکر کرده بودند چندان جدی نیست؛ متأسفانه ریههایش آسیب جدی دیده بود. در همان روز یکی دیگر از دوستانمان هم دچار خفگی خفیف شد، اما خوشبختانه سایر افراد توانستند او را بموقع از منطقه خطر خارج کنند.»
آتشسوزی در مریوان و بسیاری دیگر از نقاط کردستان از اواسط خرداد شروع میشود و قادری میگوید: از شروع فصل آتش تاکنون آنها ۲۰۰ آتشسوزی در استان به خود دیدهاند. «اکثر آنها کوچک بود، اما آسیب به طبیعت داشت و روستاییان هم در ابتدای هر آتشسوزی پای کار بودند. اما این تعداد آتشزدن واقعاً نگرانکننده است. چطور چنین چیزی ممکن است؟»
او که از سال ۱۳۸۷ بهعنوان نیروی مردمی برای اطفای حریق حاضر میشده، میگوید: در تمام این سالها حتی یک نفر در مریوان بهعنوان عامل آتشسوزی دستگیر نشده و این سؤال از دستگاه قضائی جدی است که چطور چنین ممکن است؟ «تمام این آتشسوزیها عامل انسانی دارند، فقط باید مشخص شود عمدی بوده یا سهوی. اما هیچکس بهعنوان متهم معرفی نمیشود. ما این مسئله را چطور باید هضم کنیم؟ فرمانداری و نیروهای امنیتی کجا هستند؟»
بیشتر بخوانید:زاگرس در محاصره شعله و شعار/ چهل روز پس از جان باختن «کاووس مرادی» در آتش زاگرس مرگ او خبری شد
او به سه کشتهشده در دوم مردادماه آبیدر اشاره میکند. حمید مرادی، چیاکو یوسفینژاد و خبات امینی بر اثر شدت سوختگی جان خود را از دست دادند و پنج نفر دیگر دچار سوختگی شدید شدند. «تا کی باید شاهد مرگ دوستان و عزیزانمان باشیم؟ کردستان در همین چندماه چهار شهید داده و این روا نیست.»
«بهمن ایزدی»، نام ریبین گورانی را که بر زبان میآورد، نفس عمیقی میکشد و میگوید: «یک تراژدی دیگر، مانند تراژدی سوختن دیگر شهدای زاگرس.» برای او و دیگر فعالان محیطزیست که در سالهای گذشته بارها از غم سوختن زاگرس گفتهاند، تکرار این اتفاقات قابلپذیرش نیست. آنها بارها به دادستانی شهرهای مختلف رفتهاند و از بخشهای امنیتی خواستهاند تا فکری برای آتش زدنهای مکرر شود، اما نتیجهای در کار نبوده. «مردم ساکن در زاگرس نمیخواهند این منطقه را تنسیاه و عزادار ببینند. آنها با اشک آتش را خاموش میکنند و گاهی اصلاً متوجه نمیشوند در گرمای ۱۰۰ درجهای قرار گرفتهاند. جواب این وضعیت چیست؟ چرا دستگاه قضا و نهادهای امنیتی به سؤالات ما پاسخ نمیدهند؟ چرا کسی بهدرستی بازداشت و بازخواست نمیشود؟»
رشتهکوه زاگرس، منبع تأمین آب کشور است؛ کوهستانی مهم برای حفظ حیات ایران. حالا آنطورکه ایزدی معتقد است، اتاق فکری برای نابودی این کوهستان و ایران شکل گرفته. «دو هفته قبل، بیش از شش هکتار از ارتفاعات غورهدان، حسنآباد، دشتک و بکان فارس در آتش بود، محلیها پای کار حاضر شدند تا بیشازاین گسترش نیابد. چرا وقتی وضعیت بحرانی است، نهادها و سازمانهای ذیربط اعلام بحران نمیکنند؟»
این فعال محیطزیست میگوید هزینه عملیات اطفای حریق خیلی زیاد است و بسیاری از انجمنهای محلی با سختی امکانات اندک اطفا را فراهم میکنند، اما فقط یک خواسته از بخش دولتی دارند و آنهم اینکه بخش دولتی و امنیتی بگوید علت آتش زدنهای مکرر چیست؟ چه کسانی این کار را میکنند و چه افرادی میخواهند ایران را بخشکانند. «بخش قضائی با قدرت و جدیت وارد عمل نمیشود. اگر هم فردی بازداشت شود، بهراحتی آزاد میشود. یا میگویند چهار شاهد بیاورید که این فرد آتش زده. هیچ استنطاق عمیقی انجام نمیگیرد که مسئله بهصورت ریشهای حل شود.»
آنها بارها با شرایطی روبهرو شدهاند که فرد آتشزننده زودتر از نیروی منابعطبیعی یا محیطزیست دادگاه را ترک کرده است. حالا گلایه آنها در روزهایی که اثرات تغییراقلیم و خشکسالی بیشازپیش خود را عیان کرده، این است که چطور با پروندههایی ازایندست با مماشات برخورد میشود و چرا نابودی جنگلهای زاگرس در اثر سوختن به رویهای عادی برای مسئولان بدل شده است؟
او دلش برای مردمی که جانشان را برای خاموش کردن آتش جنگلها میدهند، آتش گرفته و میگوید: «اینها اختر الماس جامعه مدنی ایران هستند». کسانی که حفاظت از رویشگاههای کشور برایشان نه یک وظیفه، بلکه عشق است. «ممکن است گفته شود نباید به این مناطق بروند، اما مگر میشود؟ چطور کسانی که آبا و اجدادشان در این گستره زیستهاند، آتش را ببینند و بیحرکت بمانند؟ آنها با بلوطها و بنهها بزرگ شدهاند، عاشق شدهاند و میگویند اگر مرگی هم هست، در همانجاست. نزدیکی با ارزشهای طبیعی زاگرس باعث دلبستگی و وابستگی آنها عاطفی شده و نمیتوانند بگویند به ما ارتباطی ندارد و سازمانهای عریض و طویل دولتی باید در مواقع بحرانی کاری کنند. کاش قدر این کنشگران دانسته میشد! کاش معرفتی در ذهن و باور مسئولان دراینباره وجود میداشت! کاش!»