کد خبر: ۱۳۳۸۷۷
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۶

در آستانه رویداد بزرگ؛ استقرار اخیر آمریکایی‌ها در منطقه چه معنایی دارد؟

خلیج فارس دیگر صرفاً صحنه‌ی رقابت قدرت‌های بزرگ نیست؛ خود به بازیگری تعیین‌کننده تبدیل شده است. انتخاب‌هایش، از هم‌پیمانی تا خوداتکایی، نه‌تنها ثبات منطقه بلکه آینده نظم جهانی انرژی و فناوری را رقم خواهد زد

در آستانه رویداد بزرگ؛ استقرار اخیر آمریکایی‌ها در منطقه چه معنایی دارد؟

خاورمیانه بار دیگر در مرکز سیاست خارجی ایالات متحده قرار گرفته است. بازگشت دونالد ترامپ به عرصه سیاست، همانند گذشته با نمایش‌های پر سروصدا، لفاظی تند و تغییرات واقعی در آرایش نظامی آمریکا همراه بوده است. از نگاه واشنگتن، خلیج فارس از نظر ژئوپلیتیکی قابل جایگزینی نیست: منطقه‌ای که تقریباً نیمی از ذخایر نفت جهان و بیش از ۴۰ درصد ذخایر گاز طبیعی را در خود جای داده و نقطه اتصال حیاتی میان آسیا، اروپا و آفریقا محسوب می‌شود

ترامپ به‌خوبی می‌داند که حفظ برتری آمریکا در خلیج فارس برای جلوگیری از نفوذ چین یا روسیه در هرگونه خلأ قدرت، حیاتی است. روش‌های دیپلماتیک او - هرچند اغلب جنجالی و غیرقابل پیش‌بینی - پوششی برای حرکت‌های عمیق‌تر راهبردی هستند. اعلام اخیر او درباره چشم‌انداز یک «رویداد بزرگ در خاورمیانه که همه چیز را تغییر خواهد داد» ممکن است در ظاهر نمایشی تبلیغاتی باشد، اما تجربه نشان داده است چنین اظهاراتی معمولاً مقدمه‌ای برای چرخش‌های واقعی در سیاست آمریکا در منطقه‌اند.

در حالی‌که ایران در آماده‌باش است، چین در زیرساخت‌های دیجیتال و نفتی خلیج فارس ریشه می‌دواند و روسیه نقش رهبری خود را در اوپک پلاس تقویت می‌کند، خلیج فارس به میدان نبرد اصلی ژئوپلیتیک قرن بیست‌ویکم تبدیل شده است.

شورای همکاری خلیج فارس

استراتژی ترامپ در خلیج فارس

به نوشته مدرن پالیسی، راهبرد کلان آمریکا در خلیج فارس همواره بر دو اصل استوار بوده است: حفاظت از منابع انرژی و ایجاد توازن قوا به نفع واشنگتن. هرچند وابستگی مستقیم آمریکا به نفت خلیج فارس با رشد تولید نفت شیل کاهش یافته، اقتصاد جهانی همچنان به آن وابسته است؛ نزدیک به ۲۰ درصد حمل‌ونقل‌ روزانه نفت در دریا از تنگه هرمز عبور می‌کند. هرگونه اختلال در این مسیر می‌تواند در عرض چند روز بهای جهانی نفت را تا ۳۰ درصد افزایش دهد.

ژست‌های اخیر ترامپ در قبال رهبران خلیج فارس - از لحن آشتی‌جویانه تا ابراز پشیمانی‌های نمادین - بیش از آن‌که یک تئاتر سیاسی باشند، بخشی از سیاست تضمین راهبردی واشنگتن‌اند. او می‌کوشد با تحکیم روابط با ریاض، ابوظبی و دوحه، مانع از آن شود که این پایتخت‌ها بیش از پیش به دایره اقتصادی پکن یا محور انرژی مسکو متمایل شوند. در جهانی چندقطبی، نمادگرایی خود نوعی راهبرد است. این تحرکات برای جلوگیری از سیاست چندجانبه‌گرایانه کشورهای خلیج فارس و تثبیت تصویر «آمریکا به‌عنوان شریک امنیتی ضروری» طراحی شده‌اند.

میان سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲، کشورهای خلیج بیش از ۶۵ میلیارد دلار تسلیحات آمریکایی خریداری کرده‌اند و پس از آسیا در جایگاه دوم خریداران منطقه‌ای تجهیزات نظامی آمریکا قرار دارند. این خریدها شامل سامانه‌های دفاع موشکی پاتریوت و تاد، بمب‌های هدایت‌شونده دقیق و قرارداد فروش جنگنده‌های اف-۳۵ به امارات متحده عربی بوده است. برای ترامپ، گسترش این همکاری نظامی نه‌فقط موضوعی امنیتی، بلکه ابزاری برای هدایت درآمدهای نفتی خلیج فارس به صنایع آمریکا و حفظ وابستگی ساختاری این کشورها به واشنگتن است.

سایه ایران: ابهام هسته‌ای و برنامه موشکی

دیپلماسی ترامپ در خلیج فارس هر شکلی که داشته باشد، ایران همچنان محور اصلی برنامه‌ریزی نظامی آمریکا است. تهران طی سال‌های اخیر به‌شدت در استراتژی نامتقارن خود سرمایه‌گذاری کرده تا در برابر حملات احتمالی آمریکا یا اسرائیل بازدارندگی ایجاد کند. زرادخانه بیش از ۳۰۰۰ موشک بالستیک و کروز ایران، متنوع‌ترین مجموعه موشکی در خاورمیانه است. تهران کلاهک‌های موشکی را به پناهگاه‌های زیرزمینی عمیق منتقل کرده که عملاً در برابر حملات متعارف مصون‌اند. بر اساس اطلاعات محرمانه فاش‌شده آمریکا در اواخر سال ۲۰۲۴، ایران اقدام به «جابجایی کلاهک‌های موشکی» کرده است و هم‌زمان، بزرگ‌ترین بسیج نیروهای ذخیره از زمان جنگ ایران و عراق آغاز شده است؛ الگویی مشابه چرخه‌های تنش پیش از بمباران مواضع  محور مقاومت در عراق در سال ۲۰۱۹.

ایران آمریکا برنامه هسته ای

در بُعد هسته‌ای نیز وضعیت مبهم است. گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نشان می‌دهد ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران از مرز ۶۰ درصد گذشته است - ذخایری که در صورت تصمیم به تسلیحاتی شدن، برای ساخت چند کلاهک هسته‌ای ظرف چند ماه کافی است. برای واشنگتن، این تحولات نشانه‌ای از لزوم آمادگی برای رویارویی احتمالی است.

در همین راستا، استقرار هواپیماهای سوخت‌رسان KC-135 و KC-46 در پایگاه العدید قطر پیام ویژه دارد. این هواپیماها برای اجرای عملیات‌های تهاجمی دوربرد حیاتی‌اند و به بمب‌افکن‌ها و جنگنده‌های آمریکایی امکان می‌دهند به داخل حریم هوایی رقبا  نفوذ کنند. در گذشته، استقرار این تجهیزات معمولاً پیش‌درآمد عملیات‌های بزرگ نظامی آمریکا بوده است؛ از حمله ۲۰۰۳ به عراق گرفته تا حملات مخفیانه علیه اهداف ایران.

گسترش حضور چین در خلیج فارس

خلیج فارس دیگر صرفاً منطقه‌ای نفت‌خیز نیست، بلکه به آزمایشگاه دیپلماسی انرژی-فناوری پکن تبدیل شده است. چین امروز بزرگ‌ترین شریک تجاری بیشتر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است و تنها از عربستان روزانه حدود ۱.۸ میلیون بشکه نفت خام وارد می‌کند.

فراتر از حوزه انرژی، پکن در حال نفوذ در زیرساخت‌های فناوری خلیج فارس است. شرکت هواوی، پیشگام راه‌اندازی شبکه 5G در عربستان، امارات و قطر بوده است؛ هم‌زمان، شرکت‌های چینی در توسعه شهرهای هوشمندی چون نئوم عربستان و لوسیل قطر نقش کلیدی دارند.

پروژه تأسیسات هیدروژن سبز نئوم به ارزش ۸.۴ میلیارد دلار نمونه‌ای از این همگرایی است؛ طرحی که بیش از هر چیز به تجهیزات و فناوری چینی در زمینه الکترولیز و پایش وابسته است. در امارات نیز، پردیس هوش مصنوعی استارگیت، بزرگ‌ترین مرکز زیرساختی هوش مصنوعی خارج از آمریکا، با مشارکت شرکت G42 امارات و همکاری غول‌های آمریکایی و چینی شکل گرفته است. این رویکرد دوگانه، نشان‌دهنده سیاست موازنه‌گرانه کشورهای خلیج فارس است: بهره‌برداری از نوآوری چینی بدون قطع پیوند با شرکت‌های آمریکایی مانند مایکروسافت، اوراکل و انویدیا.

برای پکن، خلیج فارس تنها منبع انرژی نیست، بلکه عرصه‌ای برای آزمایش نفوذ در عصر فناوری دیجیتال است. تسلط بر زیرساخت‌های راهبردی مانند 5G، مراکز داده و شبکه‌های هوشمند، به چین دسترسی بالقوه به داده‌های حساس انرژی و مصرفی می‌دهد و در نتیجه، اهرم فشار ژئوپلیتیکی تازه‌ای ایجاد می‌کند. این همان مفهوم «تکنوپلیتیک» است؛ جایی که فناوری نه ابزار خنثی، بلکه وسیله‌ای برای گسترش قدرت سیاسی است.

اجلاس هوش مصنوعی اقتصاد امارات

فاکتور روسیه و ائتلاف اوپک‌پلاس

در حالی‌که چین در حوزه فناوری سلطه دارد، روسیه از طریق نفوذ خود در بازارهای نفت برتری پیدا می‌کند. از سال ۲۰۱۶، ائتلاف «اوپک‌پلاس» - یعنی اعضای اوپک به‌اضافه روسیه - به مسکو امکان داده تا با ریاض همسو شود. در سال ۲۰۲۳، عربستان سعودی با رهبری یک کاهش داوطلبانه یک میلیون بشکه‌ای در روز برای آرام کردن بازارها، عملاً در جهت منافع روسیه - که زیر فشار تحریم‌های غرب قرار داشت - حرکت کرد. این همسویی، مسکو را تا حدی از شوک اقتصادی تحریم‌های مربوط به اوکراین مصون نگه داشت و در عین حال، اهرم فشاری برای ریاض در برابر واشنگتن ایجاد کرد.

سیاست خلیج فارس دولت ترامپ نیز از این مثلث گریزی ندارد. آمریکا به‌سختی می‌تواند از نزدیک‌تر شدن پایتخت‌های خلیج فارس به مسکو و پکن جلوگیری کند؛ چراکه هر سه قدرت از کاهش اشتیاق واشنگتن برای باقی ماندن به‌عنوان تنها تضمین‌کننده امنیت خلیج فارس بهره می‌برند.

نشانه‌های نظامی: آماده‌سازی برای تشدید درگیری

ابعاد استقرار اخیر نیروهای نظامی آمریکا نشان‌دهنده جدیت اوضاع است. اعزام تانکرهای سوخت‌رسان هوایی KC-135 و KC-46 به قطر هم‌زمان با چرخش یک ناوگروه ضربتی در دریای عرب صورت گرفته است. در حال حاضر بیش از ۳۵ هزار نیروی آمریکایی در پایگاه‌های خلیج فارس مستقرند: ۱۰ هزار نفر در پایگاه العدید در قطر، ۷ هزار نفر در بحرین - مقر ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا - و هزاران تن دیگر در امارات، کویت و عربستان.

در همین حال، سفارت‌های اروپایی به‌طور بی‌سروصدا به دیپلمات‌های خود در کشورهای خلیج فارس دستور داده‌اند برای سناریوهای تخلیه آماده شوند؛ دستورالعملی که یادآور هشدارهای پیش از جنگ ۲۰۰۳ است. اطلاعات فاش‌شده نشان می‌دهد پنتاگون نشستی محرمانه با حضور نزدیک به ۳۰۰ فرمانده ارشد نظامی در ویرجینیا برگزار کرده است. ظاهراً وزیر دفاع آمریکا، پیت هگست، در آن جلسه اعلام کرده: «دوران دفاع تمام شده؛ مأموریت پنتاگون گسترش عملیات‌های رزمی است». ممکن است این روایت تند از واقعیت جلوتر باشد، اما چنین جملاتی فضای حاکم بر واشنگتن را نشان می‌دهد؛ فضایی آکنده از انتظار برای جنگی قریب‌الوقوع.

وعده‌ی مبهم ترامپ درباره «رویدادی انقلابی» در خاورمیانه یادآور لحن او در سال ۲۰۱۹ است؛ پیش از حملات مخفیانه سال 2020 علیه تأسیسات هسته‌ای ایران. در چنین فضایی، تحرکات اخیر نه نشانه تمرین‌های معمول نظامی، بلکه آماده‌سازی برای ارسال پیام قهری یا حتی حملات محدود تلقی می‌شود.

عربستان چین

پیامدهای سیاستی برای کشورهای خلیج فارس

برای رهبران خلیج فارس، محیط راهبردی هر روز خطرناک‌تر می‌شود. اقتصادهایشان به بازارهای چین وابسته است، آینده دیجیتالشان به فناوری چینی گره خورده، و امنیتشان بر تضمین‌های نظامی آمریکا استوار است. این «وابستگی سه‌گانه» به‌راحتی می‌تواند از سوی دشمنان مورد سوء‌استفاده قرار گیرد.

نخست، ریسک وابستگی در حال افزایش است. تکیه بیش‌ازحد بر مراکز داده چینی و شبکه ۵G هوآوی ممکن است داده‌های انرژی و مصرف را در معرض نفوذ خارجی قرار دهد. در عین حال، وابستگی سنگین به سامانه‌های دفاع موشکی آمریکا، حاکمیت کشورهای خلیج فارس را به تصمیم‌های واشنگتن گره می‌زند. این وابستگی دوسویه، آسیب‌پذیری راهبردی ایجاد می‌کند.

دوم، پیامدهای امنیتی نیز در حال گسترش است. پروژه ۵۰۰ میلیارد دلاری شهر هوشمند «نئوم» در عربستان و مرکز هوش مصنوعی «استارگیت» در امارات، دیگر صرفاً سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی نیستند؛ بلکه به اهداف و ابزارهای چانه‌زنی ژئوپلیتیک تبدیل شده‌اند. واشنگتن و پکن هر دو این پروژه‌ها را میدان رقابت برای نفوذ می‌دانند.

در این شرایط، سه گزینه راهبردی پیش‌روی رهبران خلیج فارس وجود دارد. اول موازنه‌گری و حفظ روابط همزمان با آمریکا و چین برای بهره‌برداری از مزایای اقتصادی و امنیتی هر دو، بدون تعهد کامل به هیچ‌یک. دوم نهادسازی و ایجاد نهادهایی در سطح شورای همکاری در حوزه‌های حکمرانی انرژی، امنیت سایبری و دفاع جمعی برای کاهش وابستگی‌ها. و در آخر خوداتکایی راهبردی، به معنای توسعه ظرفیت‌های بومی در هوش مصنوعی، انرژی هیدروژنی و صنایع دفاعی به‌منظور کاهش اتکا به قدرت‌های خارجی (گزینه‌ای بلندمدت اما حیاتی).

نتیجه‌گیری: به‌سوی نظمی نو در خلیج فارس

قمار خاورمیانه‌ای ترامپ آمیزه‌ای از نمایش و واقعیت است. رفتارهای نمایشی او در قبال متحدان خلیج فارس، استقرار نیروها و سخنرانی‌های پرطمطراق درباره «لحظات تاریخی»، همگی بیانگر تلاشی برای اعمال دوباره رهبری آمریکا در جهانی چندقطبی‌اند. اما جهانی که او با آن روبه‌روست، دیگر خلیج فارس دهه ۱۹۹۰ نیست. اکنون چین زیرساخت‌های ۵G را می‌سازد، روسیه بازار نفت را هدایت می‌کند و ایران بزرگ‌ترین نیروی موشکی خاورمیانه را در اختیار دارد.

خطرها بسیارند؛ یک اشتباه محاسباتی می‌تواند به جنگی  بینجامد که زنجیره‌ای از شوک‌ها را در بازار انرژی جهان رقم بزند. در این میان، تلاش کشورهای خلیج فارس برای حفظ توازن میان واشنگتن و پکن هر روز دشوارتر خواهد شد.

در نهایت، خلیج فارس دیگر صرفاً صحنه‌ی رقابت قدرت‌های بزرگ نیست؛ خود به بازیگری تعیین‌کننده تبدیل شده است. انتخاب‌هایش، از هم‌پیمانی تا خوداتکایی، نه‌تنها ثبات منطقه بلکه آینده نظم جهانی انرژی و فناوری را رقم خواهد زد. از این منظر، قمار ترامپ می‌تواند «همه‌چیز را دگرگون کند»، اما این‌که نتیجه‌اش ثبات باشد یا آشوب، بیش از هر چیز به تصمیم‌های رهبران خلیج فارس بستگی دارد، نه اراده واشنگتن.

گزارش خطا
نظرشما
پربازدیدها
آخرین اخبار