در روزهای اخیر، موج تازهای از حملات سیاسی، رسانهای و حتی دیپلماتیک علیه حسن روحانی و محمدجواد ظریف به جریان افتاده است. هرچند اظهارنظرهای اخیر این دو چهره نیز بیتأثیر در برانگیختن واکنشها نبوده، اما شواهد نشان میدهد با پدیدهای فراتر از یک جدال مقطعی روبهرو هستیم. این بار، آنچه رخ میدهد، به نظر میرسد بخشی از یک روند سازمانیافته و هدفمند است که اعمال دوباره قطعنامههای شورای امنیت، مجددا آن را فعال کرده است. شدت و هماهنگی این حملات بهگونهای است که حتی سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه نیز در قامت یکی از چهرههای بینالمللی، عملا به صف منتقدان پیوسته است. چنین وضعیتی نشان میدهد نزاع بر سر روایتهای سیاست خارجی ایران، بار دیگر به صحنهای از تقابل جناحی و رقابت راهبردی بدل شده است؛ تقابلی که فراتر از نقد اشخاص، بازتابی از جدالی عمیق بر سر مسیر آینده سیاست خارجی کشور است.
ادعای لاوروف: اسنپبک ساخته ظریف بود
همین رابطه، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، طی گفتوگویی با رسانههای عربی مدعی شد «مکانیسم ماشه» یا اسنپبک، ایده محمدجواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران، بوده و مسکو از این تصمیم «شگفتزده» شده است. به گفته لاوروف، در مراحل پایانی مذاکرات برجام، ظریف و جان کری، وزیر خارجه وقت آمریکا، مستقیما درباره این بند به توافق رسیدند و سایر اعضای گروه 1+5 صرفا «ناظران» بودند. لاوروف این بند را یک «دام حقوقی» خواند که به هر عضو توافق اجازه میدهد به صورت یکجانبه بازگشت تحریمهای سازمان ملل را فعال کند و هیچ سازوکار جلوگیریکنندهای نیز برای آن وجود ندارد. او گفت روسیه تصور میکرد ایران هرگز توافق را نقض نخواهد کرد و به همین دلیل، مخالفتی با این فرمول نکرد.
با این حال، بهزعم لاوروف، آمریکا با سوءاستفاده از همین سازوکار، پس از خروج از برجام، نمایش «غیرقانونی و رسواییبار» بازگشت تحریمها را در شورای امنیت سازمان ملل اجرا کرد. لاوروف تأکید کرد که تصمیم درباره برجام در نهایت میان ایران و آمریکا گرفته شد و روسیه همواره از توافق و قطعنامه ۲۲۳۱ حمایت کرده است. او در واکنش به سخنان ظریف درباره نقش تضعیفکننده روسیه در روند احیای برجام، گفت مسکو هیچگاه از موضع خود در حمایت از توافق هستهای عقبنشینی نکرده است.
ظریف: لاوروف خلاف واقع میگوید
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران، در واکنش به ادعای سرگئی لاوروف مبنی بر اینکه «مکانیسم اسنپبک» ابتکار او بوده است، تأکید کرد که وزیر خارجه روسیه «خلاف واقع میگوید». ظریف گفت این مکانیسم نه در روزهای پایانی مذاکرات شکل گرفت و نه حاصل گفتوگو میان او و جان کری بود، بلکه پیشنهاد اولیهای از سوی روسیه و فرانسه برای حفظ قطعنامههای گذشته شورای امنیت بود که ایران با تلاش فراوان آن را کنار گذاشت. او توضیح داد که لاوروف در جریان مذاکرات پیشنهادی داده بود مبنی بر تعلیق ششماهه قطعنامهها که به گفته ظریف، اگر پذیرفته میشد، برجام سالها پیش پایان مییافت. کری نیز همان زمان اعتراف کرده بود این طرح از سوی «رفیق روسی» ظریف ارائه شده است.
ظریف افزود: در سال ۱۳۹۹ وقتی آمریکا خواست اسنپبک را اجرا کند، ۱۳ عضو شورای امنیت مخالفت کردند و روسیه و چین نیز در کنار ایران ایستادند؛ برخلاف دوره احمدینژاد که مسکو به تمام قطعنامههای فصل هفتم رأی مثبت داده بود. او یادآور شد که روسیه در گذشته حتی مانع عضویت ایران در سازمان شانگهای شده بود. ظریف با اشاره به کتاب خود «راز سربهمهر» گفت اسناد نشان میدهد لاوروف در مذاکرات اصرار داشت که «حق وتوی روسیه» حفظ شود و همان زمان با تحریم تسلیحاتی ایران مخالفتی نداشت. او افزود: لاوروف مأمور بود از نهاییشدن برجام جلوگیری کند، اما ایران بر مواضع خود ایستاد. وی همچنین انتقاد کرد که روسها بارها اطلاعات حساس ازجمله سفر سردار سلیمانی به مسکو و ارسال پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین را علنی کردهاند. ظریف در عین حال تأکید کرد که همچنان به روابط راهبردی با روسیه و چین باور دارد، اما افزود: «آنها هرگز برای منافع ایران کاری نمیکنند». به گفته او، روسیه دو خط قرمز دارد: ایران نباید روابط عادی با جهان داشته باشد و نباید به درگیری مستقیم هم برسد؛ زیرا مسکو از وضعیت تعلیق و تنش کنترلشده در ایران سود میبرد.
وندی شرمن: اسنپبک ایده لاوروف بود
در مقابل، روایت وندی شرمن، معاون پیشین وزیر خارجه آمریکا و مذاکرهکننده ارشد برجام، کاملا متفاوت است. آنطور که انتخاب نوشته، شرمن در کتاب خاطرات خود با عنوان «ترس یعنی شکست» عنوان کرده که «طراح اصلی سازوکار اسنپبک، لاوروف بوده است». به گفته این عضو تیم مذاکرهکننده آمریکایی، «در پایان مذاکرات، اختلاف بر سر نحوه بازگشت تحریمها بالا گرفته بود؛ کشورهای 1+5 نمیخواستند بار دیگر روند طولانی تصویب قطعنامههای تحریمی را طی کنند و روسیه نیز نمیخواست حق وتوی خود را از دست بدهد. لاوروف در نهایت راهحلی ارائه کرد که براساس آن، اگر هر یک از اعضای 1+5 تشخیص دهد ایران توافق را نقض کرده است، میتواند درخواست رأیگیری در شورای امنیت را مطرح کند». در این سازوکار، پیشنویس قطعنامه برای «تداوم لغو تحریمها» تنظیم میشد و هر کشوری میتوانست با وتوی آن، باعث بازگشت خودکار تحریمها شود. به این ترتیب، هم حق وتو حفظ میشد و هم آمریکا میتوانست
به صورت یکجانبه تحریمها را بازگرداند. براساس روایت شرمن، لاوروف بود که این فرمول را طراحی کرد تا هم منافع روسیه و هم خواستههای غرب را تأمین کند؛ به این ترتیب، تحریمها لغو نشدند بلکه در حالت تعلیق باقی ماندند.
داستان مردم و موشک که ادامه دارد
اما داستان این روزهای محمدجواد ظریف به همین اختلافنظر با لاوروف ختم نمیشود. وزیر پیشین امور خارجه، در نشست مؤسسه «ایراس» با بیان جمله جنجالی «موشک مهم است، اما مردم مهمترند» بار دیگر مرکز توجه محافل سیاسی و رسانهای قرار گرفت. او این دیدگاه را بازتابی از یک تفکر راهبردی دانست که قدرت واقعی ایران را نه در تسلیحات، بلکه در سرمایه اجتماعی و اعتماد ملی جستوجو میکند. روزنامه کیهان در واکنش به اظهارات اخیر محمدجواد ظریف درباره «موشکها و مردم» با انتقاد شدید نوشت که سخن ظریف مبنی بر اینکه «موشک بسیار مهم است اما مردم مهمترند»، در زمانی بیان شد که پس از جنگ ۱۲روزه اخیر و تهدیدات مستقیم، نقش توان موشکی ایران در حفظ جان و امنیت مردم بیش از هر زمان دیگری روشن شده است. کیهان تأکید کرد که موشکها نه ابزار جنگطلبی، بلکه زبان صلح از موضع اقتدار هستند و همانگونه که جورج کنان گفته، قدرت نظامی پشتوانهای برای دیپلماسی است.
تجربه کشورهایی مانند لیبی نشان میدهد که خلع سلاح، راه را برای تجاوز باز میکند. به باور این روزنامه، بیان این دوگانه از سوی ظریف، عملا بازتکرار خط تبلیغی غرب است که میخواهد ایران را از مؤلفههای قدرت تهی کند و با توجه به تصمیمات ظریف که فشارهای بیسابقهای بر مردم تحمیل کرده، این سخن معنای متفاوتی مییابد و نمیتواند تنها ناظر بر اولویت مردم تلقی شود. جالب اینجاست که کیهان اذعان دارد «اینکه آقای ظریف میگوید مردم مهمترند در ظاهر سخنی درست است، اما وقتی از زبان کسی مطرح میشود که تصمیماتش فشار بیسابقهای بر دوش همین مردم گذاشته، معنای دیگری پیدا میکند».
مذاکرات چندوجهی؛ راه خروج از بحران فعلی!
در ادامه کنشها و واکنشها، سخنان ظریف در گفتوگوی تازه با شبکه النهار نیز با واکنشهای گستردهای همراه شد؛ بهویژه آنجا که تأکید کرد «ایران باید وارد مرحلهای از مذاکره واقعی، مستقیم، چندوجهی و نتیجهمحور با غرب شود». ظریف تصریح کرد که «منظورش از مذاکره واقعی، عبور از ذهنیت گذشته و بهرهگیری از تمام ظرفیتهای ملی است». روزنامه خراسان هم در یادداشتی تند از آنچه «دگماندیشی» محمدجواد ظریف خواند، انتقاد میکند و میگوید که عشق بیحدومرز او به «مذاکره»، کموبیش به صورت یک ایدئولوژی درآمده که او را از مشاهده واقعیات بیرونی بازداشته است. بهزعم نگارنده، ظریف چنان در قاب فکری خود فرو رفته که تجربه دهه 90، نتایج برجامی که خود بانیاش بود و حتی تبعات میدانی منطقهای، ازجمله آتشگرفتن سوریه و فشارهای نظامی و سیاسی آمریکا، برای او معنا و تأثیر لازم را از دست دادهاند. خراسان میپرسد وقتی طرف مقابل پیششرط «غنیسازی صفر» را مطرح میکند یا مسئله موشکی را در زمره موارد معامله میداند، چه چیزی برای عرضه داریم و چه تضمینی برای حفظ امنیت پس از دادن امتیاز هست؟ یادداشت تأکید میکند که مذاکره اگر قرار است ابزار باشد نه ایدئولوژی، باید بر پایه توازن قدرت، تضمینهای عملی و منافع واقعی مردم تنظیم شود، نه بر پایه ایمان محض به «امضای طرف مقابل».
روزنامه مذکور اذعان میکند که در صورت امکان دستیابی به توافقی عادلانه که فشار تحریمی را بکاهد، بیدرنگ باید وارد مذاکره شد؛ اما هشدار میدهد که با آمریکای مهاجم و شروط تحقیرآمیز آن، مذاکره نه ممکن است و نه عقلانی. در پایان، توصیهای میانسازانه خطاب به ظریف مطرح میشود؛ بازنگری در چارچوب تحلیلی، قبول واقعیتهای نوین جهانی و رهایی از «تحجر مدرن» برای امکان تصمیمگیری عاقلانه و کارآمد.
پرونده تلخ روی میز
اینها علاوه بر آن است که تنش میان علی شمخانی و حسن روحانی بار دیگر به جریان اخبار بازگشته است؛ این بار نه بر سر برجام یا مناقشات سیاست خارجی، بلکه درباره فاجعهای که هنوز وجدان عمومی را میسوزاند که آن هم «سقوط هواپیمای اوکراینی» است. سخنان تازه شمخانی که مدعی شده بلافاصله پس از حادثه روحانی را در جریان قرار داده و ضرورتی برای اطلاعرسانی به محمدجواد ظریف نمیدیده، بار دیگر بحثها درباره زمان آگاهی مقامات از واقعیت ماجرا را زنده کرده است.
در مقابل، رسانه نزدیک به دولت پیشین با انتشار ویدئویی از محمود واعظی، روایت دیگری ارائه داد؛ او گفت تا ظهر پنجشنبه هیچ اطلاع روشنی وجود نداشت و روحانی همان شب در جلسه شورای عالی امنیت ملی بر لزوم اعلام حقیقت در صورت قطعیت تأکید کرده بود. سه روز بعد، ستاد کل نیروهای مسلح رسما علت حادثه را اعلام کرد. تحلیلگران معتقدند طرح دوباره این موضوع از سوی شمخانی، پس از گذشت شش سال، بیشتر رنگی از تسویهحساب سیاسی دارد تا جستوجوی حقیقت.
روحانی و ظریف در کانون؛ مقصرنمایی علیه دولت پیشین
به نظر میرسد تحرکات روزهای اخیر علیه حسن روحانی و محمدجواد ظریف، بهویژه پس از بازگشت موضوع قطعنامههای شورای امنیت به جریان اخبار و تحلیلهای سیاسی و رسانهای، بیش از آنکه ناشی از نقد واقعی تصمیمات یا عملکرد آنان باشد، بخشی از یک استراتژی سازمانیافته برای مقصرنمایی و کاهش وزن این دو چهره در افکار عمومی و عرصه سیاست کشور است. به عبارت دیگر، تلاش میشود تا روحانی و ظریف بهعنوان «بانیان وضع موجود» در ذهن جامعه جا بیفتند، صرفنظر از آنکه بسیاری از تصمیمات اتخاذشده محصول تعاملات پیچیده داخلی و فشارهای بینالمللی بوده است.
حادثه تلخ سقوط هواپیمای اوکراینی، پرونده برجام و اختلافات درباره مکانیسم ماشه، همه در کنار هم ابزارهایی شدهاند تا این دو شخصیت سیاسی به سیبل نقد و حمله بدل شوند. هر یک از این رویدادها بهتنهایی ممکن است قابل تحلیل و بررسی باشد، اما کنار هم قرارگرفتن آنها در فضای رسانهای و سیاسی، الگویی هدفمند از «سیاسیسازی بحران» را نشان میدهد. از یک سو، جامعه با بازخوانی حادثه هواپیمای اوکراینی درگیر احساسات و خاطرات تلخ میشود و از سوی دیگر، پرونده برجام و موضوع ماشه، اتهام کمکاری یا قصور در دیپلماسی را به ذهن متبادر میکند؛ این ترکیب موجب شکلگیری تصویری یکپارچه از ناکارآمدی و مسئولیت فردی میشود که روحانی و ظریف را در جایگاه مقصر قرار میدهد.
این استراتژی، همزمان با تحرکات رسانهای، به هدف کاهش اثرگذاری سیاسی و اجتماعی این دو چهره طراحی شده است. درواقع، هدف اصلی صرفا نقد عملکرد یا بحثهای حقوقی نیست، بلکه کاهش وزن سیاسی روحانی و ظریف در معادلات آینده و محدودسازی نقش آنها در تصمیمگیریهای راهبردی کشور است. این مسئله نشان میدهد که سیاست داخلی ایران، علاوه بر مواجهه با چالشهای بینالمللی، با فرایندهایی از «سیاسیسازی شخصیتها» نیز روبهرو است که هدف آن تغییر توازن قدرت در عرصه سیاست و مدیریت افکار عمومی است.
در نهایت، باید اذعان کرد که این نوع فشارهای ترکیبی، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت باعث تمرکز روی روحانی و ظریف شود، اما در بلندمدت به افزایش شکاف میان واقعیتهای تصمیمگیری و روایتهای رسانهای منجر میشود و مخاطبان را با تصویری تحریفشده از سیاست خارجی و داخلی ایران مواجه میکند. تحلیل دقیق این روند، نشان میدهد انتخاب سوژههای مشخص برای مقصرنمایی، ابزاری مؤثر در بازی سیاسی و رسانهای است و روحانی و ظریف، فارغ از سهم واقعیشان در هر موضوع، اکنون محور این بازی شدهاند.