هزاران نفر از مردم آمریکا از روز گذشته در خیابانهای شهرهای مختلف این کشور به شیوههای مختلف شعاری را سر دادند که گرچه برای آنها به واسطه دلایل تاریخی و حتی جغرافیایی، شعاری تازه و در واکنش به سلطهخواهی رئیسجمهور جدید خود بود اما جهان تقریبا از نیمه قرن گذشته تا کنون با تمام آنچه در اختیار داشته، این شعار را سرداده است: «پادشاه نمیخواهیم».
تشکیل بلوکهای مختلف قدرت با بنیان سیاسی و اقتصادی، عضویت در نهادهایی فراتر از نهادهای ساخته و پرداخته غرب و در نهایت مخالفت با سلطهای که آمریکا و همپیمانان این کشور در بندبند اقدامات خود جا داده بودند؛ از مهمترین اقداماتی است که بسیاری از کشورهای جهان، پیدا و پنهان در نیمقرن اخیر آن را در دستور کار قرار دادند تا بتوانند با پادشاهی یا هژمونی آمریکا، سرپا ایستاده و دستکم از حقوق و منافع خود دفاع کنند. تازهترین تمرین این ایستادن را میتوان در بیانیه جنبش عدم تعهد و نامه امضا شده مشترک چین و روسیه در حمایت از ایران دانست.
حمایت بریکس، شانگهای و عدمتعهد از ایران
پایان قطعنامه ۲۲۳۱ و خروج پرونده هستهای ایران از دستور کار شورای امنیت سازمان ملل، در موعد مقرر و طی پروسه قانونی؛ میتوانست یکی از درخشانترین توافقات (به تصریح غرب) منعقد شده میان کشورها را در تاریخ ثبت کند. توافقی که گشودهترین دریچه به روی دیپلماسی در قرن اخیر بود و توانست بدون توسل به جنگ، به تفاهمی قابل قبول میان ایران و ۶ قدرت جهان انجامد. این توافق اما در نهایت با زیادهخواهی سه کشور اروپایی حاضر در آن نتوانست به منزل مقصود رسیده و به الگویی در روابط و نظام بینالملل تبدیل شود. تروئیکای اروپا با فعالسازی اسنپبک و سواستفاده از سازوکار حل اختلاف آمده در این توافق؛ بار دیگر تحریمهای لغو شده علیه ایران را بازگرداند. این زیادهخواهی اما گرچه با فشار و تهدید و تطمیع آمریکا صورت گرفت و نیمی از جهان از آن حمایت کرد اما شاید برای نخستین بار بود که نیم دیگر جهان؛ از دو قدرت عضو شورای امنیت تا جنبش عدم تعهد و سازمانهایی چون شانگهای و بریکس این زیادهخواهی را نپذیرفتند.
واقعیت آن است که سخن گفتن از افول هژمونی غرب و آمریکا به همان میزان غیرمنطقی است که اظهارنظر درباره بیاثر بودن بلوکهای جدید قدرت در جهان.
جنبش عدم تعهد ۱۷ مهرماه در بیانیهای با تاکید بر اهمیت احترام به چندجانبهگرایی، پایان قطعی مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ (۲۰۱۵) درباره ایران در موعد مقرر را ضروری دانست. این جنبش که سال ۱۹۶۱ و در پاسخ به تعلقهای موجود به دو اردوگاه لیبرال و کمونیسم ایجاد شد؛ مهمترین هدف خود را تقویت و تحکیم چندجانبهگرایی و ارتقای نقش کلیدی سازمان ملل اعلام کرد. هدفی که تا به امروز برای این جنبش ماندگار بوده و یکی از مهمترین دلایل حمایت از ایران در نظام بینالملل است. به گفته وزیر امور خارجه، ۱۲۰ کشور عضو این جنبش در سند نهایی خود از جمهوری اسلامی ایران در قضیه اسنپ بک حمایت و اعلام کردند که از نظر جنبش عدم تعهد قطعنامه ۲۲۳۱ هنوز پابرجا است و باید مفاد آن و جدول زمانی اش رعایت شود و بر اساس بند هشت در موعد مقرر که ۲۶ مهر یعنی دو سه روز دیگر هست باید این قطعنامه منحل شود.
«سیدعباس عراقچی» معتقد است که این موضع دقیقاً موضع جمهوری اسلامی ایران، روسیه، چین و برخی کشورهای دیگر در شورای امنیت است که موضع آمریکا و کشورهای اروپایی را غیرقانونی میدانند و معتقدند که باید قطعنامه ۲۲۳۱ در ۱۸ اکتبر یا ۲۶ مهر منحل شود، این واقعاً یک دستاورد بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران است یعنی تقریباً همه اعضای عدم تعهد که بیش از ۱۰۰ کشور هستند از این موضع حمایت کردند.
اشاره وزیر امور خارجه به حمایت روسیه و چین از ایران، از تفاوتهای مهم دور جدید بازگشت تحریمها علیه ایران است. تفاوتی که میتواند به واسطه حضور این دو کشور در شورای امنیت و سازمانهایی چون شانگهای و بریکس اهمیت ویژه داشته باشد. چین و روسیه دو عضو اصلی سازمان همکاریهای شانگهای هستند که در نیمه شهریور سال جاری رهبرانش در تیانجین چین گرد هم آمدند و رساتر از همیشه از نظمی تازه در نظام بینالملل سخن گفتند و در همان نشست هم تصریح کردند که اسنپبک و فعالسازی آن از سوی تروییکای اروپا غیرقانونی، غیرمنطقی و بیانصافی است. پکن و مسکو در جریان نشست شانگهای در نامهای به دبیرکل سازمان ملل متحد موضع خود را شفاف اعلام و ثبت کردند. سازمانی که ۱۲ کشور عضو آن تلاش میکنند تا با ابزارهای سیاسی و اقتصادی ضمن حراست از منافع خود، اجازه فشار و تضییع حقوق دیگر اعضا را هم ندهد.
به فاصله یک ماه پیش از این نشست، یعنی نیمه تیرماه هم اعضای بلوک بریکس در بزریل نشستی را برگزار کردند که جمهوری اسلامی ایران هم به عنوان یکی از اعضای این بلوک در آن حاضر بود. نشستی که در بیانیه پایانی آن حمله به ایران و تاسیسات هستهای کشور محکوم شد.
مجموع تحولات روی داده در نیمه نخست سال جاری، ورود جهان به راهی تازه را حکایت میکند، راهی که کشورهای توسعه یافته، در حال توسعه و ابرقدرت در جنوب جهانی برای خود ترسیم کردهاند. راهی که شاید تاکنون برای جدا بودن آن از غرب، نشانهای در کار نبود اما از ژانویه ۲۰۲۴ و همزمان با ورود «دونالد ترامپ» به کاخ سفید و بازگشت بالاترین سطح از یکجانبهگرایی به نظام بینالملل، این نشانهها آرام آرام خود را در ایستادن مقابل جنگ تعرفهای ترامپ یا غیرقانونی دانستن رویه تروییکای اروپا در قبال ایران، نشان میدهد.
بریکس و شانگهای گرچه به واسطه وابستگیهای غیرقابل انکار خود به بلوک غرب و نیز ماهیت و انگیزههای عمدتا اقتصادی در فرآیند شکلگیری خود؛ نمیتواند تمام قد در برابر نظم یکجانبه موجود در جهان بیاستد اما حمایت از ایران و محکومیت حمله نظامی و نیز بازگشت تحریمها نشان از آن دارد که این نهادها به خوبی میتوانند؛ ناکارآمدی این نظم را به رخ جهان بکشند. واقعیت آن است که سخن گفتن از افول هژمونی غرب و آمریکا به همان میزان غیرمنطقی است که اظهارنظر درباره بیاثر بودن بلوکهای جدید قدرت در جهان.
بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه یکی از اعضای دو نهاد قدرتمند بینالمللی که دو عضو آن در شورای امنیت هم علیه این تحریمها موضع منفی گرفتند، یکی از مهمترین آزمونهایی است که اعضای بریکس شانگهای و دیگر کشورهای غیرمتعهد اما مسئول در پیش روی خود دارند
نظم نوین از مسیر تهران میگذرد؟
بازگشت قطعنامههای شورای امنیت و به تبع آن تحریمها علیه ایران، در حالی صورت میگیرد که تهران عضو اصلی دو نهاد مورد اشاره شانگهای و بریکس شده و به این ترتیب پرسشی مهم امروز این است که اعضای این نهاد با توجه به حمایت دو کشور اصلی عضو، یعنی چین و روسیه از ایران، در برابر تحریمهای غیرقانونی بازگشته علیه ایران چه خواهند کرد؟
سازمان همکاری شانگهای در اساسنامه خود تصریح کرده است که باید به حاکمیت، استقلال، تمامیت ارضی و عدم مداخله در امور داخلی اعضا احترام گذاشته شود. در منشور این سازمان تصریح شده است که اعضا باید شرایط همکاریهای اقتصادی، امنیتی و فرهنگی میان خود را تقویت کنند.
این اصول شانگهای شاید برای نخسین بار است که در معرض آزمون عملی قرار خواهد گرفت و ایران انتظار دارد در شرایط فشار حداکثری ترامپ عضویت در این نهادها بتواند تا حدودی از آن بکاهد. اجماع علیه تحریمها در شانگهای را گرچه ممکن است روابط نزدیک برخی کشورها مانند هند با آمریکا با چالشهایی مواجه کند اما تجربه نشان داده که در صورت وجود اراده کافی و لازم از سوی اعضا این نزدیکی هم میتواند در راستای منافع شانگهای و اعضای آن تعریف شود.
گزارههای اشاره شده درباره شانگهای در حوزه کشورهای عضو بریکس هم تا حدود زیادی صادق است. بریکس که کلوپ کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه است؛ ایران را از سال ۱۴۰۲ در عضویت خود دارد؛ سازمانی متشکل از برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی و ایران که در حال حاضر بزرگترین بلوک اقتصادی غیرغربی در جهان را تشکیل میدهد و بهرغم تمام تهدیدات رئیسجمهور آمریکا علیه اعضا؛ در تلاش است تا حداکثر استقلال را در دادوستدهای مالی جهان ایجاد کند. پروژههای بلندپروازانهای چون ایجاد بانک مستقل توسعه و تجارت و یا حذف دلار از تبادلات تجاری؛ گرچه در کوتاه مدت با چالشهای اجرایی بسیاری روبروست اما در بلندمدت و با ایجاد بسترهای لازم میتواند به اجرا نزدیک شود. از سوی دیگر این تلاش نشانگر ماهیت تفکر حاکم بر بریکس است که قیمومیت دلار بر اقتصاد جهان را نمیپذیرد و این همان نقطه اشتراک ایران با این نهاد است.
واقعیت آن است که بازگشت تحریمهای شورای امنیت علیه یکی از اعضای دو نهاد قدرتمند بینالمللی که دو عضو آن در شورای امنیت هم علیه این تحریمها موضع منفی گرفتند، یکی از مهمترین آزمونهایی است که اعضای بریکس، شانگهای و دیگر کشورهای غیرمتعهد اما مسئول در پیش روی خود دارند؛ آزمونی نه فقط برای حمایت یا ایستادن در کنار ایران که راهی برای نشان دادن مخالفت خود با حضور و سلطه هر نوع «شاه» در جهان. نظام چندقطبی راه خود را در آینده نظم موجود در صورتی خواهد ساخت که بتواند به نظم غربی نشان دهد تا چه اندازه بر اصول آمده در منشور و اهداف خود پایبند است و تا چه میزان توان و اراده ایستادن در برابر تکقطبی مورد نظر آمریکا را داراست.